گنجور

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

جلوه که آن تازه جوان می کند

غارت عقل و دل و جان می کند

گفتمش آن تو ندارد کسی

این همه ناز از پی آن می کند

راه دلم غمزه زنان می زند

[...]

رفیق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

دل نه همین می برد از من حسن

شهره شهر است بهر فن حسن

احسن وجهند بتان از بتان

هست به وجه حسن احسن حسن

در صفت خط حسن نازلست

[...]

رفیق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode