گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲

 

به حق نالم ز هجر دوست زارا

سحرگاهان چو بر گلبن هَزارا

قضا گر داد من نستاند از تو

ز سوز دل بسوزانم قضا را

چو عارض برفروزی می‌بسوزد

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴

 

دلا‌ تا کی همی جویی منی را

چه داری دوستْ هرزه دشمنی را

چرا جویی وفا از بی‌وفایی

چه کوبی بیهُده سرد آهنی را

اَیا سوسن بناگوشی که داری

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

گل صدبرگ و مشک و عنبر وسیب

یاسمین سپید و مورد بزیب

این همه یکسره تمام شدست

نزد تو، ای بت ملوک فریب

شب عاشقت لیله‌القدرست

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۶

 

چه چیزست آن رونده تیرک خرد؟

چه چیزست آن پلالک تیغ بران؟

یکی اندر دهان حق زبانست

یکی اندر دهان مرگ دندان

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۷

 

رفیقا، چند گویی: کو نشاطت؟

بنگریزد کس از گرم آفروشه

مرا امروز توبه سود دارد

چنان چون دردمندان را شنوشه

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷

 

درنگ آسا سپهر آرا بیاید

کیاخن در رباید گرد نان را

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹

 

نباشد زین زمانه بس شگفتی

اگر بر ما ببارد آذرخشا

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰

 

چو گرد آرند کردارت به محشر

فرو مانی چو خر به میان شلکا

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۱

 

کمندش بیشه بر شیران قفس کرد

فیلکش دشت بر گرگان خباکا

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵

 

همی بایدت رفت و راه دورست

به سغده دار یکسر شغل راها

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۰

 

بزرگان جهان چون بند گردن

تو چون یاقوت سرخ اندر میانه

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۳

 

ایا خورشید سالاران گیتی

سوار رزم ساز و گرد نستوه

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۱

 

شبی دیرند و ظلمت را مهیا

چو نابینا درو دو چشم بینا

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۲

 

درنگ آر ای سپهر چرخ وارا

کیاخن ترت باید کرد کارا

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۳

 

چراغان در شب چک آن چنان شد

که گیتی رشک هفتم آسمان شد

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۴

 

چو یاوندان به مجلس می گرفتند

ز مجلس مست چون گشتند رفتند

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۵

 

نیارم بر کسی این راز بگشود

مرا از خال هندوی تو بفنود

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۶

 

اگرچه در وفا بی شبهی و دیس

نمی‌دانی تو قدر من ازندیس

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۷

 

بود زودا، که آیی نیک خاموش

چو مرغابی زنی در آب پاغوش

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر هزج » پاره ۸

 

الهی، از خودم بستان و گم کن

به نور پاک بر من اشتلم کن

رودکی
 
 
۱
۲
۳
۴۱۵
sunny dark_mode