گنجور

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴ - عید خون

 

نوجوانان وطن بستر به خاک و خون گرفتند

تا که در بر شاهد آزادی و قانون گرفتند

لاله از خاک جوانان می‌دمد بر دشتِ هامون

یا درفش سرخ بر سر انقلابیون گرفتند

خرم آن مردان که روزی خائنین در خون کشیدند

[...]

۱۱ بیت
شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷ - پریشان روزگاری

 

زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری

من هم از آن زلف دارم یادگاری بیقراری

روزگاری دست در زلف پریشان توام بود

حالیا پامالم از دست پریشان روزگاری

تا گرفتم گوشه در میخانه با یاد دو چشمت

[...]

۱۲ بیت
شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴ - یار باقی کار باقی

 

رفتی و در دل هنوزم حسرت دیدار باقی

حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقی

عقده بود اشکم به دل تا بی‌خبر رفتی ولیکن

باز شد وقتی نوشتی یار باقی کار باقی

وه چه پیکی هم پیام آورده از یارم خدایا

[...]

۱۲ بیت
شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰ - نای شبان

 

ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی

تا مگر پیرانه سر از سر بگیرم نوجوانی

آری آری نوجوانی می توان از سرگرفتن

گر توان با نوجوانان ریخت طرح زندگانی

گرچه دانم آسمان کردت بلای جان ولیکن

[...]

۱۲ بیت
شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱ - وا جوانی

 

بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی

داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی

وا عزیزا گوئی آخر گر عزیزت مرده باشد

من چرا از دل نگویم وا جوانی وا جوانی

خود جوانی هم به این زودی به ترک کس نگوید

[...]

۱۴ بیت
شهریار