پر گشت دل از راز نهانی که مرا هست
نامحرم راز است زبانی که مرا هست
با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت
از درد همین است فغانی که مرا هست
ای دل سپری ساز ز پولاد صبوری
با عربده سخت کمانی که مرا هست
مشهور جهان ساخت بر آواز عزیزش
در کوی تو رسوای جهانی که مرا هست
بادیست که با بوی تو یک بار نیامیخت
این محرم پیغام رسانی که مرا هست
محروم کن گردنم از طوق دگرهاست
از داغ وفای تو نشانی که مرا هست
یک خندهٔ رسمی ز تو ننهاده ذخیره
این چشم به حسرت نگرانی که مرا هست
زایل نکند چین جبین و نگه چشم
بر لطف نهان تو گمانی که مرا هست
وحشی تو بده جان که نیاید به عیادت
این یار خوش قاعده دانی که مرا هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق و رازهای درونی خود سخن میگوید. او به دل خود میگوید که از رازهایش پردهبرداری نکند و این رازها را نمیتوان با هیچکس در میان گذاشت. او به صبوری و تحمل در برابر مشکلات اشاره میکند و از درد و فغان ناشی از عشق و جدایی میگوید. شاعر بر محبوبش تأکید دارد و از ناامیدی و حسرتی که از عدم دسترسی به او دارد، ابراز نارضایتی میکند. او همچنین به یاد عاشقانههایش و زیباییهایی که دیگران نمیتوانند درک کنند، اشاره میکند و در نهایت، از محبوب خود میخواهد که به او جان و زندگی دهد، زیرا او نقطه عطف و زیبایی زندگیاش است.
هوش مصنوعی: دل من پر از رازهای پنهانی شده است، اما چون این رازها برای من غمانگیز و دردناکاند، نمیتوانم آنها را با کسی در میان بگذارم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم با کسی درباره این درد صحبت کنم و همزمان نمیتوانم آن را مخفی کنم. به همین دلیل است که فریاد و نالهام به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: ای دل، با استقامت و صبوری خود را مانند سپری از فولاد محکم کن تا در برابر دردها و ناملایمات سخت زندگی تاب بیاوری، چون من نیز در میان سختیها و مشکلاتی که دارم، به زحمت و مبارزه ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: آواز دلنشین او در کوی تو باعث شده که همه دنیا از من باخبر شوند و رسوایی من در آنجا نمایان گردد.
هوش مصنوعی: بادی هست که هیچگاه با بوی تو مخلوط نشده است، این پیغامرسان، کسی است که تنها به من تعلق دارد.
هوش مصنوعی: من را از قید و بند دیگران آزاد کن؛ چون نشان وفای تو در دلم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: یک لبخند رسمی از تو نتوانسته است برای این چشم، ذخیرهای به جا بگذارد، زیرا که این چشم در حسرت و نگرانی به تو نگاه میکند.
هوش مصنوعی: دلهرهام از چین و چروک پیشانی و نگاه چشمان تو نیست. نپندار که من به خوبیهای پنهان تو آگاه نیستم.
هوش مصنوعی: وحشی، تو به خاطر این یار زیبا تیار و دلنشین جانت را فدای او کن، زیرا او هرگز به عیادت تو نخواهد آمد و تو هم به خوبی میدانی که من چقدر برای او عزیز و ارزشمند هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.