طی زمان کن ای فلک ، مژدهٔ وصل یار را
پارهای از میان ببر این شب انتظار را
شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان
چشم به ره نشاندهام جان امیدوار را
هم تو مگر پیالهای، بخشی از آن می کهن
ور نه شراب دیگری نشکند این خمار را
شد ز تو زهر خوردنم مایهٔ رشک عالمی
بسکه به ذوق میکشم این می ناگوار را
نیم شرر ز عشق بس تا ز زمین عافیت
دود بر آسمان رسد خرمن اعتبار را
وحشی اگر تو عاشقی کو نفس تورا اثر
هست نشانهای دگر سینهٔ داغدار را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از امید و انتظار به وصال محبوب سخن میگوید. او از بیم گذر عمر و شبهای طولانی انتظار گلهمند است و چشم به راه وصالی است که در دلش امید را زنده نگه میدارد. شاعر به سراغ میخوارگی میرود و از زهر عشق که به او چشانده شده، صحبت میکند و این حالت را مایه حسرت دیگران میداند. در نهایت، او از شدت عشق و احساساتی که در دل دارد، به دشواریهای عشق اشاره میکند و از نشانههای عاشقی میگوید که در وجودش حس میکند.
هوش مصنوعی: ای آسمان، زمان را سپری کن و خبر وصال محبوب را برسان. کمی از این شب طولانی انتظار را کم کن.
هوش مصنوعی: زندگی به گمان دیدن کسی به پایان رسیده است، در حالی که من هنوز منتظر بازگشت آن فرد، با تمام امید، هستم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی از وضعیت خود اشاره میکند. او میگوید که تنها با وجود یک نوشیدنی قدیمی و خاص، میتواند حالش بهتر شود. در غیر این صورت، هیچ چیز دیگری نمیتواند او را از حالت خماری و غم رها کند. این بیان حکایت از وابستگی به یک چیز خاص و ارزشمند دارد که میتواند تسکینی برای دردها و مشکلاتش باشد.
هوش مصنوعی: از آنجا که من زهر تلخ تو را نوشیدم، دیگران به من غبطه میخورند، زیرا من با لذت این شراب دردناک را مینوشم.
هوش مصنوعی: نیمهای از آتش عشق به اندازهای زیاد است که اگر از زمین آسایش به آسمان برود، میتواند تمامی اعتبار و ارزشها را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: اگر تو عاشق هستی، نشان دیگری از وجود تو باید باشد؛ زیرا نشانهی عشق، دل سوخته و دردمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هرزه کمر نبستهام کینة روزگار را
یاور خویش کردهام صاحب ذوالفقار را
بیم خزان چه میکند در چمن امید من
من که به اشک آتشین آب دهم بهار را
ما و امید سجدة خاک دری که تا ابد
[...]
فرصت کشمکش مده این دل بی قرار را
یک دو شکن زیاده کن گیسوی تابدار را
از تو درون سینه ام برق تجلئی که من
با مه و مهر داده ام تلخی انتظار را
ذوق حضور در جهان رسم صنم گری نهاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.