گنجور

 
وحشی بافقی

من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن

این تغافلهای بیش از پیش در کارم مکن

پای برگشتن نخواهم داشت خواهم رفت و ماند

در تماشا گاه دیگر نقش دیوارم مکن

بنده می‌خواهی ز خدمتکار خود غافل مباش

می‌شود ناگه کسی دیگر خریدارم مکن

من که مستم مجلست گر هست و میر مجلسی

بزم خود افسرده خواهی کرد هشیارم مکن

عزت سگ هست در کوی تو وحشی خود چه کرد

گرچه عاشق خوار می‌باید، چنین خوارم مکن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۳۲۶ به خوانش محمدرضا خوشدل
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم