چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم
رسد روزی که قدر من بداند حالیا رفتم
بر آن بودم که در راه وفایش عمرها باشم
چو میدیدم که ازحد میبرد جور و جفا رفتم
دلم گر آید از کویش برون آگه کنید او را
که گر خواهد مرا من جانب شهر وفا رفتم
شدم سویش به تکلیف کسان اما پشیمانم
نمیبایست رفتن سوی او دیگر چرا رفتم
ز من عشقی بگو دیوانگان عشق را وحشی
که من زنجیر کردم پاره در دارالشفا رفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنجی که به خاطر عشقش به یک بیوفا متحمل شده، سخن میگوید. او به این نتیجه میرسد که باید از عشق ناکام خود فاصله بگیرد. در گذشته تصمیم داشت برای وفای به او همه چیز را فدای عشقش کند، اما از بیوفایی معشوقش ناامید شده و از او فاصله میگیرد. دلش میخواهد به او بگوید که اگر خواست میتواند او را پیدا کند، اما خود شاعر از این مسیر پشیمان است. در نهایت، او از کارهای خود و عشقی که به او دارد میگوید و احساس میکند که در این عشق، زنجیری به دوش داشته و به نوعی در حال درمان دردهای خود است.
هوش مصنوعی: وقتی دیدم که به من توجهی نمیشود و از طرف او خوار و خفیف شدهام، تصمیم گرفتم بروم و امیدوارم روزی بیاید که ارزش و مقام من را بشناسد. اکنون از آنجا رفتهام.
هوش مصنوعی: من تصمیم داشتم تا به خاطر وفاداریام، عمرهای زیادی را صرف کنم، اما وقتی دیدم که ظلم و آسیبدیدگی از حد فراتر رفته است، از آنجا کنار کشیدم.
هوش مصنوعی: اگر دل من از کوی تو بیرون آید، به او خبر دهید که اگر بخواهد من به سمت شهر وفا رفتهام.
هوش مصنوعی: به خاطر مسئولیتهای دیگران به سمت او رفتم، اما حالا پشیمانم. نباید به سوی او میرفتم، حالا نمیدانم چرا این کار را کردم.
هوش مصنوعی: از من بپرسید که دیوانگان عشق چه حالتی دارند، چون من همواره عشق را در خود احساس کردهام و حالا به مکانی امن و آرام رفتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.