گنجور

 
وحشی بافقی

در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم

چندان دویده‌ایم که از پا فتاده‌ایم

عاشق بسی به کوی تو افتاده است لیک

ما در میانهٔ همه رسوا فتاده‌ایم

پشت رقیب را همه قربست و منزلت

مردود درگه تو همین ما فتاده‌ایم

ما بیکسیم و ساکن ویرانهٔ غمت

دیوانه‌های طرفه به یک جا فتاده‌ایم

وحشی نکرده‌ایم قد از بار فتنه راست

تا در هوای آن قد رعنا فتاده‌ایم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۳۰۰ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم