کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند
سراپا چشم حسرت گردد و سوی کسی بیند
ز روی خویشتن هم شرم میآید مرا تا کی
کسی بنشیند و از دور در روی کسی بیند
نه مغروری چنانم کشت کز دل چون کشد خنجر
سری پیش افکند در چاک پهلوی کسی بیند
فلک گو استخوان پیش سگ افکن ناتوانی را
که فرساید ز حسرت چون سگ کوی کسی بیند
کسی داند که وحشی را چه برق افتاد در خرمن
که داغی بر جگر از تندی خوی کسی بیند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس حسرت و ناامیدی شخصی اشاره دارد که زیبایی یا محبوبیت دیگری را از دور میبیند و به آن حسرت میخورد. او از شرم و ناتوانی خود در مواجهه با آن شخص رنج میبرد و به این فکر میکند که چقدر میتواند به این احساس ادامه دهد. شاعر به تضاد میان عشق و ضعف میپردازد و میگوید که مانند یک سگ ناچیز است که فقط میتواند به دور کسی نگاه کند. همچنین از احساسی شدید و دلخراش سخن میگوید که ناشی از شدت عشق و دلبستگی به آن شخص است.
هوش مصنوعی: کسی که از دور به ابروان کسی نگاه میکند، سرشار از حسرت میشود و به سوی او خیره میشود.
هوش مصنوعی: به خودم هم شرم میآید که تا کی کسی باید نشسته باشد و از دور به من نگاه کند.
هوش مصنوعی: من به قدری مغرور نیستم که از دل کسی خنجر بکشم، زیرا اگر این کار را کنم، ممکن است سری فرود آید و کسی را ببینم که در زحمت است.
هوش مصنوعی: آسمان میگوید که استخوانی را به پیش سگی بینداز، تا انسانی ناتوان را که به خاطر حسرتش فرسوده شده، تحت تأثیر قرار ندهد؛ همانطور که سگی که در کوچه کسی را میبیند، حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: آيا کسی میداند که وحشی چه چیز در دلش افتاده است که آنقدر بر دلش سنگینی میکند و از شدت خشمی که از رفتار کسی دارد، احساس درد میکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.