هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
چشمم به کف پای کسی سوده نگردد
آلوده نیم چون دگران این هنرم هست
کز صحبت من هیچکس آلوده نگردد
پروانهام و عادت من سوختن خویش
تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد
با بلهوس از پاکی دامان تو گفتم
تا باز به دنبال تو بیهوده نگردد
وحشی ز غمش جان تو فرسود عجب نیست
جانست نه سنگست که فرسوده نگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و نگرانی شاعر درباره عشق میپردازد. شاعر ابراز میکند که نمیخواهد عشقش به آلودگی کشیده شود و به زیبایی و پاکی معشوقهاش اشاره میکند. او خود را به پروانهای تشبیه میکند که برای رسیدن به معشوق آماده سوزاندن خود است. همچنین اشاره میشود که عشق واقعی نمیتواند بیاثر و بیدوام باشد، زیرا جان آدمی از عشق آسیب میبیند. در مجموع، شعر درگیرهای عاطفی و درونی شاعر را در رابطه با عشق و پاکی آن بیان میکند.
هوش مصنوعی: چشمانم هرگز به خاطر عشق، آلوده به هدفی نخواهد شد و به پای کسی نگاه نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: من مانند دیگران آلوده نیستم؛ این ویژگی من است که هیچکس از صحبتهای من دچار آلودگی نمیشود.
هوش مصنوعی: من مانند پروانهای هستم که به سوختن عادت کردهام. تا زمانی که خودم را نسازم و به کلی پاک نشوم، دل من آرام نخواهد شد.
هوش مصنوعی: به کسی که هیچگونه هدف و آرزویی ندارد، گفتم که نمیخواهد به دنبال تو بگردد، چون تو پاک و معصوم هستی و او نباید به سراغ تو بیاید.
هوش مصنوعی: غم وحشی باعث شده که جان تو خسته و ناتوان شود، و این امر عجیبی نیست، زیرا جان تو از جنس سنگ نیست که در برابر مشکلات دوام بیاورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.