آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند
آهی زدیم و آینهات را جلا نماند
روزی که ما ز بند تو آزاد میشدیم
بودند سد اسیر و یکی مبتلا نماند
دیگر من و شکایت آن بی وفا کز او
هیچم امیدواری مهر و وفا نماند
سوی مصاحبان تو هرگز کسی ندید
کز انفعال چشم تو بر پشت پا نماند
وحشی ز آستانهٔ او بار بست و رفت
از ضعف چون تحمل بار جفا نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس ناامیدی و دلشکستگی شاعر از عشق و وفای معشوق است. او میگوید که زیبایی معشوقش دیگر مثل قبل نیست و علیرغم تلاشها، در نهایت چیزی برای امیدواری باقی نمانده است. شاعر از تجربیات تلخ و رنجهایی که از عشق کشیده، صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که دیگر قادر به تحمل بار وفاداری و محبت نیست. به طور کلی، این شعر انعکاس غم و یأس ناشی از یک رابطه عاطفی ناموفق است.
هوش مصنوعی: آینه زیبایی تو دیگر آن صفای خود را ندارد. ما آهی کشیدیم و آینهات دیگر درخشش و جلا ندارد.
هوش مصنوعی: روزی که ما از قید تو رها میشدیم، همه کسانی که در بند بودند، یا در سختی به سر میبردند، هنوز متأثر و گرفتار باقی مانده بودند.
هوش مصنوعی: دیگر من و گله از آن شخص بی وفا که از او هیچ امیدی به عشق و وفاداری ندارم.
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانسته است به دوستانت نزدیک شود و از تأثیر نگاه تو در امان بماند.
هوش مصنوعی: وحشی از درگاه او خداحافظی کرد و رفت، زیرا از شدت درد و سختی دیگر نتوانسته بود بار مشکلات را بر دوش بکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در روزگار ما اثری از سخا نماند
بویی به دهر از چمن دلگشا نماند
از روی لاله زار طراوت پرید و رفت
امروز آب و رنگ به رنگ حنا نماند
گلها چو غنچه سر به گریبان کشیده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.