ز پیش دیده تا جانان من رفت
تو پنداری که از تن جان من رفت
اگر خود همره جانان نرفتم
ولی فرسنگها افغان من رفت
سر و سامان مجو از من چو رفتی
تو چون رفتی سر و سامان من رفت
چه دید از من که چون بر هم زدم چشم
چو اشک از دیدهٔ گریان من رفت
از آن پیچم به خود چون مار ، وحشی
که گنج کلبهٔ ویران من رفت



با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس تنهایی و درد را پس از جدایی از معشوقش بیان میکند. او میگوید اگرچه جسمش با محبوبش نرفته، اما روح و زندگیاش با او رفته است. جدایی موجب شده که هم آرامش و هم هویت او از بین برود. او از درد و اشکهایش سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که پس از این جدایی، دیگر هیچ امیدی به بازگشت و ساماندهی نخواهد داشت. احساساتش شبیه به مار وحشی شده که به خود میپیچد و نشاندهندهی عذاب و نابودی اوست.
تا جانانم از پیش دیدگانم رفت، انگار او از پیش من نرفت، بلکه این جان من بود که تنم را ترک کرد.
اگر میبینی تن من اینجاست و با جانانم نرفتهاست، بهجای آن اندوه من و غم دوری او؛ به دوردست ها میرود.
در من دنبال سر و سامان نگرد، چراکه هنگامی که تو رفتی، سر و سامان من هم همراه تو رفت.
تا چشمان خویش را بر هم زدم، او همچون قطرهی اشکی که از دیدهای گریان میچکد و آن را ترک میکند، مرا ترک کرد و رفت.
بهر آن از غم و حسرت به خود میپیچم؛ که او، کسی که همچون گنجی بود در ویرانه من، مرا ترک کرد و رفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.