دوشینه سخن از خم آن زلف دوتا رفت
دل بسته او گشت و روان از بر ما رفت
گویند جدایی نبود سخت ولیکن
بر ما ز فراق تو چه گویم که چهها رفت
طوفان تنوری که از او مانده اثرها
آن خون دلی بود که از دیده ما رفت
از آمدن و رفتن دلبر عجبی نیست
از راه وفا آمد و از راه جفا رفت
بودش لب لعل تو تمنا گه رفتن
چونان که سکندر ز پی آب بقا رفت
تا لب بنهد بر لب بلقیس سلیمان
هدهد چو صبا بیخبر از او به سبا رفت
زاهد سوی میخانه شو و صومعه بگذار
تا خلق نگویند که از روی ریا رفت
می خوردن ما روز ازل خود بنوشتند
هان بر قلم صنع مپندار خطا رفت
مجنونصفت ار شد به سر کوی خرابات
وحدت به گمانم که هم از راه دعا رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و جدایی پرداخته و بیانگر احساسات عمیق ناشی از فراق معشوق است. شاعر از دلتنگی و درد جدایی میگوید و به تأثیرات آن بر زندگیاش اشاره میکند. او به زیباییهای محبوب و وفاداریهای او اشاره میکند و مقایسهای بین عشق و زندگی میکند. همچنین به این نکته اشاره دارد که گاهی باید از روی ریا و تصنع دست کشید و به حقیقت عشق و زندگی پرداخته شود. در نهایت، شاعر به نور حقیقت و وحدت در عشق میرسد و این که شاید در این مسیر دعا و خواستهای در فرما باشد.
هوش مصنوعی: دیشب سخن از خم آن زلف دوگانه به میان آمد و دل من را به خود مشغول کرد و در همین حین، جانم از نزد او دور شد.
هوش مصنوعی: میگویند که جدایی سخت نیست، اما من از دلتنگی و فراق تو چه بگویم که چه مضیقههایی برایم پیش آمده است.
هوش مصنوعی: اثرهای باقیمانده از طوفانی که برپا شده، نشان از دلدردی دارد که از چشمان ما بیرون شد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز عجیبی نیست که محبوب از راه محبت بیاید و از راه بیوفایی برود.
هوش مصنوعی: لبان لعلین تو آنقدر خواستنی هستند که در زمان جدایی، مثل سکندر که برای یافتن آب جاودان میرود، دل من هم به سمت آنها بهراه میافتد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که هدهد به همراه خبرهایش به سرزمین سبا رفت، سلیمان بر لب بلقیس نشسته بود و گویی هیچ خبری از آنجا نداشت.
هوش مصنوعی: به سمت میخانه برو و عبادتگاه را رها کن تا مردم نگویند که تو از روی تظاهر و ریا به آنجا رفتهای.
هوش مصنوعی: در روز ازل، سرنوشت ما رقم خورده است، بنابراین تصور نکن که کار آفرینش در نوشتن آن دچار اشتباه شده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی مجنونوار به سراغ کوی خرابات برود، به نظر میرسد که او نیز از طریق دعا و نیایش به آنجا رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت
کاری به جهان نی به مراد دل ما رفت
خورشید من از اوج جوانی چو برآمد
بس ذره سرگشته که بر باد هوا رفت
گفتم ز در خویش مران، گفت که بگذر
[...]
آن سرو گل اندام که در زیر قبا رفت
باماش عتابی ست ندانم چه خطا رفت
آه از من بیدل که دل سوخته من
عمری ست که گم گشت و ندانم که کجا رفت
بر باد شد آن جان هوایی که مرا بود
[...]
آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت
آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟
تا رفت مرا از نظر آن چشمِ جهان بین
کس واقفِ ما نیست که از دیده چهها رفت
بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش
[...]
دید آن که پی من به خرابات فنا رفت
سرها چو حباب آمد و بر باد فنا رفت
در هجر تو آه دل من بوده که تا صبح
گفتند خلایق که مگر باد صبا رفت
در راه به زهاد بسی عربده کردست
[...]
گر ساقی بدمست به خشم از بر ما رفت
بدمستی و دیوانگی ازما به کجا رفت
دیوانه از اینیم که آن شوخ پری وش
چشمی سوی ما کرد که عقل از سر ما رفت
هر غمزه که زد چشم خوشت صید دلی کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.