واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۵ - تاریخ ساختمان تالاب رضی آباد شد در «رضی آباد» بنا این تالاب تا دل ز غبار غم بشویند احباب تالار بفیض آن چو دیدم، تاریخ گفتم که:«بود محیط فیض این گل آب »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در رضی آباد، تالابی ساخته شد تا دوستان دل خود را از غبار غم پاک کنند. وقتی به این تالاب نگران نگاه کردم، به تاریخ آن پی بردم و گفتم که اینجا محیطی است پر از فیض و زیبایی.
هوش مصنوعی: در «رضی آباد» این تالاب ساخته شده تا دوستان از غبار غم دل خود را پاک کنند.
هوش مصنوعی: زمانی که تالار پر از نعمت و بهرهمندی آن را دیدم، به تاریخ گفتم که اینجا فضایی است که گل آب به آن تعلق دارد و سرشار از فیض و برکت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل بر رخ توست و چشم من غرقه بهآب
من تافته و زلف تو پیچیده بهتاب
زلف تو بر آتش است و من گشته کباب
بیخواب من و نرگس تو مایهٔ خواب
گه میگردم بر آتشِ هجر کباب
گه سرگردانِ بحرِ غم همچو حباب
القصه چو خار و خس درین دیرِ خراب
گه بر سرِ آتشم گهی بر سرِ آب
گر نه سبب تو بودی ای در خوشاب
آدم نروی لمن درین کوی خراب
هجران تو گر زمانه دیدی در خواب
گشتی دل و جان این جهان آتش و آب
آن کس که ز ناصواب بشناخت صواب
بی خدمت تو کرد طلب حشمت و آب
معلوم بود که دانۀ در خوشاب
غواص خردمند نجوید ز سراب
چون آتش و آب از بدی پاکم و ناب
چون آب صفا دارم و چون آتش تاب
در آتش و آبم کند ار چرخ عذاب
بیرون آیم چو زر و در زآتش و آب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.