گنجور

 
طغرای مشهدی

همچون سبوی خالی، پر سازم از هوایش

در بزم او چو از دل بیرون کنم هوس را

تا کی نهان بماند سرمستی ام،کزین می

نکهت کند خبردار، صدکوچه ره عسس را

آن عندلیب مستم، کز سرزمین خواهش

می آورم به دامت، بر دوش خود قفس را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode