چون باده می کند مست، ما را هوای باران
دریای نشاه خیزد، از قطره های باران
مینا با پای ساغر، چون سر نهد به سجده
چیز دگر نخواند، غیر از دعای باران
پیداست عکس خوبی، از چار سوی عالم
آیینه خانه ای شد دهر از صفای باران
روزی که نیست چشمم، از جوش گریه پر آب
در کارخانه ابر،خالی ست جای باران
دارند برسر دست، جانهای تلخ و شیرین
باران برای ساغر، ساغر برای باران
پس ماندن از رفیقان، ننگ است بر سبکرو
بیجا نمی خروشد، سیل از قفای باران
طغرا مباش غافل، زین ابر خرقه آبی
پیری ست سبحه در کف، از قطره های باران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگسست عهد صحبت، می از هوای باران
آری همیشه باشد برق آشنای باران
در روز ابر باید ساغر شمرده خوردن
یعنی بود برابر با قطره های باران
افکنده اند بر ابر مستان سر برهنه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.