گنجور

 
طغرای مشهدی

نکنم باور ازان سست وفا، عهد وصال

دست بر مصحف اگر بهر قسم بگذارد

من و اندیشه آن سرو که در باغ خرام

فتنه می روید از آنجا که قدم بگذارد

راه اسلام غلط نیست، ز پیمودن کفر

باز می گردم اگر شرم صنم بگذارد

حالیا کآتش ایجاد به ما زد، چه کرم؟

کرم آن بود که ما را به عدم بگذارد