×
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۸ - به شاهد لغت تیم، بمعنی کاروانسرا
از شمار تو . . . طرفه بمهر است هنوز
وز شمارد گران چون در تیم دو دراست
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۲۰ - به شاهد لغت فرخج، بمعنی فژه، پلید و زشت
ای بلفرخج ساده همیدون همه فرخج
نامت فرخج و کنیت ملعونت بلفرخج
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۳۷ - به شاهد لغت چاپلوس، بمعنی فریبنده
وان چاپلوس پسته گر خندان
کت هر زمان بلوس بپیراید
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۴۲ - به شاهد لغت سوسمار، بمعنی جانوری که ضب گویندش بتازی
چنان باد در آرد بخویشتن
که میگوئی خوردست سوسمار
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۴۳ - به شاهد لغت سپار، بمعنی گاوآهن که زمین شکافد
ترا گردن در بسته به بیوغ
و گرنه نروی راست با سپار
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۴۵ - به شاهد لغت خوش، بمعنی زن مادر
...
آن سبلت و ریشش به . . . خوش