گنجور

حزین لاهیجی » مثنویات » مطمح الانظار » بخش ۴ - فی المنقبه

 

شاهسوار صف هیجا علی

واقف اسرار خفیّ و جلی

آیتی از منقبتش هل اتی

رایتی از مکرمتش لافتی

نفس نبی، باب شبیر و شبر

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » مطمح الانظار » بخش ۵ - گشایش نامهٔ عرفان دبیر به دستان سنجی خامهٔ بلند صفیر

 

خامه شبی صفحه طرازی گرفت

جوهر اندیشه گدازی گرفت

مشک رقم شد ز دم عنبرین

نافه گشا گشت، چو آهوی چین

پیشهٔ عطّار وشی کرد ساز

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » مطمح الانظار » بخش ۶ - دمیدن صبح تجلّی از افق هویّت ذات بر تنویر ظلمتکدهٔ انیّت جهان

 

فیض نخستین که فروغ وجود

برقع رخسار تجلّی گشود

از اثر پرتو آن نور غیب

جلوه ابداع برآمد ز جیب

عکس ازل، آینه سازی گرفت

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » ترکیب بند در مرثیهٔ حضرت سید الشهدا (ع)

 

طوفان خون، ز چشم جهان جوش می زند

بر چرخ، نخل ماتمیان، دوش می زند

یا رب شب مصیبت آرام سوز کیست

امشب که برق آه رَهِ هوش می زند؟

روشن نشد که روز سیاه عزای کیست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۰

 

آگه ز بی وفایی اغیار گشته ای

از جام حسن مستی و هشیار گشته ای

چون گل شده ست دامن پاک تو غرق خون

گویا سراسری به دل زار گشته ای

مشکین شده ست رنگ تو ای خطّ سبزفام

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۱

 

بنمای رخ چون دیده را گرم تماشاکرده ای

ور خوش بود مستوریت، ما را چه رسوا کرده ای

مومن برهمن می کند، نیرنگ سازی های تو

رخ در نقاب افکنده ای، عشق آشکارا کرده ای

شوراب زمزم داده ای رگهای مژگان مرا

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۲

 

ای شوق، در شکنجهٔ دل‌ها چگونه‌ای؟

آه ای شرار شوخ، به خارا چگونه‌ای؟

در پرسشت به لب نفسم می‌تپد به خون

ای ماهی بریده ز دریا چگونه‌ای؟

ای دل که بود سجده برت فرق آفتاب

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴۵

 

تلاش فکر ما را از سخن لافان چه می خواهی؟

قماش پرنیان، از بوریابافان چه می خواهی؟

تو دُرد آوردی و سرجوش مهرت در قدح کردم

دگر از سینهٔ بی کینهٔ صافان چه می خواهی؟

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴۶

 

نماند از گرد غم، در سینه ام جای شکیبایی

بغل پر کرده ام از سنگ مینای شکیبایی

شود چون کوه اگر خونم ز خشکی لعل جا دارد

بسی در زیر تیغ افشرده ام پای شکیبایی

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴۷

 

اگر نه در جهان سرچشمه ی حیوان بود معنی

چرا در ظلمت آباد رقم، پنهان بود معنی؟

به معنی محرمان، افشانده اند از لفظ دامان را

سخن چون ساحل است و بحر بی پایان بود معنی

ز معنی، لفظ می سازد مُسَخَر مُلک دلها را

[...]

حزین لاهیجی
 
 
۱
۸۷
۸۸
۸۹
sunny dark_mode