گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۲۱ - زخم زدن ارهنگ بانو گشسپ را گوید

 

چو آمد بر او تیر بارید چیر

نشد تیر بر گبر او جایگیر

یکی خشت برداشت آن دیو زشت

بزد بر بر ماه فرخنده خشت

زره بر درید و به پستان رسید

[...]

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۲۲ - رسیدن شهریار به دربند چین و رزم او با منقاش چین گوید

 

چه کشتیش آمد به دریای چین

برون آمد از کشتی آن گرد کین

بزد خیمه در پیش دریا کنار

جهان جوی شیراوژن نامدار

همه مرز چین برهم آمد ازین

[...]

عثمان مختاری
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۲۳ - کشته شدن شیر در نخجیر گاه بدست شهریار گوید

 

سپهبد چو آن دید بر کرد اسب

برشیر آمد چو آذر گشسپ

از آن تیز تک آهوی شیر گیر

فرو جست آن گرد شمشیرگیر

یکی حمله آورد برشیر نر

[...]

عثمان مختاری
 
 
۱
۵
۶
۷
sunny dark_mode