قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱
درویش قناعت گر و سلطان توانگر
پیوند نیابند به صدکاسه سریشم
هرکس که تند تار طمع پیش و پس خویش
خود دشمن خویش آید چون کرم بریشم
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲
کمخور ای نادان و بر این گفته کمجو اعتراض
زانکه بر این قول گفتار حکیمستم حکم
آنکه را صرف شکم شد حاصل عمر عزیز
قیمتش کمتر بود زان چیزکاید از شکم
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳
هزار سال که ضحاک پادشاهی کرد
ازو نماند به جز نام زشت در عالم
اگرچه دولت کسری بسی نماند ولی
به عدل و داد شدش نام در زمانه علم
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴
دوستی گفت عیب من با غیر
من خود از عیب خود ابا نکنم
چون وی آهسته عیب من میگفت
من همش عیب برملا نکنم
گویدم گر هزار عیب دگر
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۵
قاآنیا ز گفتهٔ بیهوده لب ببند
کاین قیل و قال محض خیالست و صرف وهم
آن بینشان که ملک دو عالم از آن اوست
بیرون بود ز حیز فکر و جهان فهم
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶
پیرکی لال سحرگاه به طفلی الکن
میشنیدم که بدین نوع همی راند سخن
کای ز زلفت صصصبحم شاشاشام تاریک
وی ز چهرت شاشاشامم صصصبح روشن
تتتریاکیم و بی شششهد للبت
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷
گل عزیزست هرکجا روید
خواه در راغ و خواه درگلشن
خار خوارست هرکجا باشد
خواه در باغ و خواه درگلخن
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۸
جنبش مژگان دلیل جنبش جانست
جنبش جان چیست پیک قدرت یزدان
کی بودش آگهی ز جذبهٔ قدرت
آنکه ندارد خبر ز جنبش مژگان
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹
دل و جان مرد عاشق دوست دارد
ولی با این دو مهرش هست چندان
که دل بگذارد اندر دست دلبر
که جان بسپارد اندر پای جانان
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰
وزیر عصر و مجیر جهان مشیرالملک
دبیر دولت و صدر مهین و بل جهان
محیط جود محمّدعلی که همّت او
چو فیض هستی و صنع قضا نداشت کران
چو نور در بصر و جان به جسم و دل در بر
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۱
ای دزد ز کوی اهل توحید
چیزی نبری به زرق و دستان
ترسم که به جای پا نهی سر
در خانقه خداپرستان
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲
یک جهان تسلیم در یک پیرهن
یک فلک توحید در یک طیلسان
خلق او مستغنی از اوصاف خلق
خنجر خورشیدکی خواهد فسان
پردهپوشم بهروی از اوصاف خویش
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳
بسا مزور و صوفینمای ازرقپوش
که اقتباس کند گفتگوی درویشان
به ذکر و فکر همی خلق را فریب دهد
که پرکند شکم از خوان نعمت ایشان
کجا شبانی ارباب دل بود لایق
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴
ای برادر جامهٔ عوری طلب
کز دریدن وارهی وز دوختن
هم بیفشان آبی از بحرین چشم
تا امان یابی به حشر از سوختن
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵
به سوی بحر خدا بگذر ای نسیم صبا
زمین ببوس و ز روی ادب سلامش کن
برای آنکه دلش را ز من نرنجانی
فزون از آنکه توان گفت احترامش کن
پس از سلام و زمینبوس و احترام تمام
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۶
ای دل ار عشق یار میطلبی
نیستی جوی و ترک هستی کن
مست شو از شراب عشق الست
ترک هستی و درک مستی کن
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷
دو سال تلخ نشاند شراب را در خم
که عیش دلشدهای زود میشود شیرین
چه گنجها که نهد زیر خاک تا روزی
به التفات وی از مسکنت رهد مسکین
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸
ای امید ناامیدان ای پناه بیکسان
ناامید و بیکسم دست من و دامان تو
ای تو آن دریای بیپایان که در هم بشکند
نه سفینهٔ آسمان را موج یک طوفان تو
چون شوی در طی اسرار دو عالم گرمسیر
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۹
میر زمانهای که نگردد مرا زبان
در کام جز برای ثنا و دعای تو
ای کاش وعدههایتو درصدق و راستی
بودی چو شعرهای من اندر ثنای تو
اکنون مرا رسیده به خاطر لطیفهای
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰
صاحبا ای که در مدایح تو
گوی سبقت ربودم از اشباه
دل نمودم به خدمت تو یکی
پشت کردم به حضرت تو دو تاه
تا برآلاییم ز جود به سیم
[...]