گنجور

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

فردا که زوال شش جهت خواهد بود

قدر تو به قدر معرفت خواهد بود

در حسن صفت کوش که در روز جزا

حشر تو به صورت صفت خواهد بود

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

پی در گاو است و گاو در کهسار است

ماهی سریشمی به دریابار است

بز در کوه است و توز در بلغار است

زه کردن این کمان بسی دشوار است

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

از کعبه، رهی است تا به مقصد پیوست

وز جانب میخانه ره دیگر هست

لیکن ره میخانه ز آبادانی

راهی است که کاسه می‌توان داد به دست

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

غازی به ره شهادت اندر تک و پوست

غافل که شهید عشق، فاضل‌تر از اوست

در روز قیامت این بدان کی ماند

کاین کشتهٔ دشمن است و آن کشتهٔ دوست

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

راه تو به هر قدم که پویند خوش است

وصل تو به هر سبب که جویند خوش است

روی تو به هر دیده که بینند نکوست

نام تو به هر زبان که گویند خوش است

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

آن روز که آتش محبّت افروخت

عاشق روش سوز ز معشوق آموخت

از جانب دوست سرزد این سوز و گداز

تا در نگرفت شمع، پروانه نسوخت

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست

کز خون دل و دیده، بر آن رنگی نیست

در هیچ زمین و هیچ فرسنگی نیست

کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

بردارم دل، گر از جهان فرمایی

بر هم زنم از سود و زیان فرمایی

بنشینم اگر بر سر آتش گویی

برخیزم اگر از سر جان فرمایی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

گفتم که کرایی تو بدین زیبایی

گفتا خود را که من خودم یکتایی

هم عشقم و هم عاشقم و هم معشوقم

هم آینه، هم جمال هم بینایی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

در کوی تو می‌دهند جانی به جوی

جانی چه بود که کاروانی به جوی

از وصل تو یک جو به جهانی ارزد

زین نقد که ماراست جهانی به جوی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

در کوی خودم منزل و مأوا دادی

در بزم وصال خود مرا جا دادی

القصه به صد کرشمه و ناز مرا

عاشق کردی و سر به صحرا دادی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

دی آمدم و نیامد از من کاری

امروز ز من گرم نشد بازاری

فردا بروم بی خبر از اسراری

ناآمده به بودی ازین بسیاری

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

شرط است که چون مرد ره درد شوی

خاکی تر و ناچیزتر از گرد شوی

هرکو ز مراد کم شود مرد شود

بفکن الف مراد تا مرد شوی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

مست توام از باده و جام آزادم

صید توام از دانه و دام آزادم

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی

ورنه من از این هر دو مقام آزادم

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

آنجا که عنایت خدایی باشد

عشق آخر کار پارسایی باشد

وان جای که قهر کبریایی باشد

سجاده نشین کلیسیایی باشد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

گر در ره شهرت و هوا خواهی رفت

از من خبرت که بینوا خواهی رفت

بنگر به کجایی ز کجا آمده‌ای

می‌دان که چه می‌کنی کجا خواهی رفت

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

عیب است بزرگ، برکشیدن خود را

وز جملهٔ خلق، برگزیدن خود را

از مردمک دیده بباید آموخت

دیدن همه کس را و ندیدن خود را

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

عاشقی دشواردان، چندان که باشی یار خود

چون زخود بیزارگشتی، عاشقی دشوارنیست

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

چشمم، که سرشک لاله گون آورده

بر هر مژه قطره‌های خون آورده

نی نی به نظاره‌اش دل خون شده‌ام

از روزن دید سر برون آورده

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

تا یک سر موی از تو هستی باقی است

آیین دکان خودپرستی باقی است

گفتی بت پندار شکستم، رستم

آن بت که ز پندار برستی، باقی است

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۱۷
sunny dark_mode