صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۱
تا شرم داشت منصب آیینه داریت
گرداندن لباس تو تغییر رنگ بود
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۲
دلبر چه زود خط به رخ دلستان کشید
خطی چنان لطیف به ماهی توان کشید
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۳
در پرده نمود از عرق شرم تلافی
در ظاهر اگر روی تو آتش به جهان زد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۴
شد سیه روز من از چشم کبود او، که هست
شعله نیلوفری از شعله ها جانسوزتر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۵
سیه گر کرد روزم چشم او، خود هم کشید آخر
مکافات عمل را در لباس سرمه دید آخر
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۶
صائب ز فکرهای گلوسوز من نماند
جا در بیاض گردن خوبان روزگار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۷
با بد و نیک جهان در دشمنی یکرو مکن
تیغ چون خورشید تابان بر همه عالم مکش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۸
ز شوخی ها به برق نوبهاران نسبتی دارد
که می ریزد چو باران خون و خندان است شمشیرش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۴۹
تشنه معنی تازه است مرا ساغر گوش
نتوان کرد مرا خواب به افسانه خط
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۰
مکن به حرف طمع تیره زندگانی خویش
که روز هم شب تارست بر گدای چراغ
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۱
نکند هیچ یتیم به عسس ساخته ای
می کند آنچه در گوش تو در سایه زلف
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۲
افتادگی گزین که دهد فیض بیشتر
پهلوی خویش هر که نهد چون سبو به خاک
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۳
نفس در سینه باد خزان می سوخت نومیدی
چراغ گل اگر می بود در زیر پر بلبل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۴
هر کسی چیزی ز اسباب جهان برداشته است
من همین دل را ز اسباب جهان برداشتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۵
گر نباشد در میان روی تو، از یک آه گرم
آب را در دیده آیینه خاکستر کنم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۶
درین بستانسرا خود را چنان صائب سبک کردم
که رنگ چهره گل را گران پرواز می بینم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۷
گرچه هر گوشه ای از کنج دهانش گیر است
بوسه را چشم به جایی است که من می دانم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۸
فیضی که گوشه گیر ز عزلت نیافته است
از گوشه های چشم سیاه تو یافتم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۵۹
اینجا به خواب غفلت و آنجا به خواب مرگ
چون مخمل دوخوابه به روی نهالی ام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » ابیات منتسب » شمارهٔ ۶۰
لنگر نکرده ایم چو گوهر درین محیط
از بوستان دهر چو شبنم گذشته ایم