خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۱
بدری که سایه بر سرش افکنده است شب
چشم و زبان و قامت و زلفش بود لقب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۲
یاری که نام او نتوان گفت پیش کس
ما در میان سی و سه گفتیم نام او
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۳
نیمه دخنه بفکن از ار زیز
وانگهش زر بیار و بر سر ریز
تا بدانی که نام یارم چیست
راحت جان بیقرارم کیست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۴
نیزه ی مقلوب را تصحیف کن
وانگه آنرا در میان تیر بند
تا بدانی نام مه روئی که هست
بر مهش زنجیر و در رنجیر بند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۵
در دست بردار پدر بین
تا نام نگار من بدانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۶
چو سر برزد از برج شیر آفتاب
مرا نام او گشت روشن چو روز
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۷
چون بر آرد آفتاب از قلب دریا ماهئی
دیدم اندر قعر و نام یار شد روشن مرا
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۸
نام آن ماه که خورشید پری رویانست
آفتابیست که از برج اسد می تابد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳۹
گر پدر را ای پیر چون کودکان بابا نخوانی
گوشهٔ ابرو بکش بر وی که تا نامش بدانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۰
آهو بره را چون سر و دم ببریدم
در پیش برادر پدر نامی شد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۱
نام صنمی که مثل او دیده ندید
صادست ولی در اول قلب جدید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۲
بچه ی مرغ تا نگردانی
نام دلدار من کجا دانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۳
چو با زر مرا پیش شاه آوری
بدانی که آن ماه را نام چیست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۴
حرفی بفکن ز نام و آنگه بشمار
تا چند بود که نام یارم آنست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۵
آنک او ده یا قدّش نبود سرو روان
خمس را خامس رابع کن و نامش برخوان
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۶
شراب بر سر مو ریز و طرف بستان گیر
که نام یار منت در زمان شود معلوم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۷
نام سرو لاله رخ دانی که چیست
چشمه و آب روان و پای گل
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۸
با فضله ی زنبور چو یک نیمه ی هاون
ترکیب کنی نام بزرگیست معین
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۹
قلب عکس و عکس قلب قلب را ترکیب کن
تا بدانی نام آن سرو سمن سیمای من
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۵۰
گفتمش نام تو ای سیمین تن آخر چیست گفت
چون مرا با زر ببینی نام من روشن کنی