گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۱ - الطریقة

 

درمان غمت امید بی درمانی است

راه طلبت بی سر و بی سامانی است

سرمایهٔ جمله پای داران ارزد

آن سر که در او مایهٔ سرگردانی است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۲ - الطریقة

 

ای آنک تو را امید آبادانی است

آباد شدن در ره او ویرانی است

تا کی گویی که سرّ عشق او چیست

سرمایهٔ این حدیث سرگردانی است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۳ - الطریقة

 

هر آبادی از غم او ویرانی است

هر دانایی در ره او نادانی است

وآن کاو گوید که سرّ سرّش دانم

چون در نگری هنوز سرگردانی است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۴ - الطریقة

 

آزار طلب مکن که طامات این است

بگذار خرابی که خرابات این است

آن نیست کرامات که بار تو کشند

بار همه کس کش که کرامات این است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۵ - الطریقة

 

آن را که زخود نماند با خود اثری است

از خود زخودی و بیخودی بی خبری است

بر حلقهٔ خاص در شو ایرا که دری است

از حلقهٔ خود چه حلقه بیرون دری است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۶ - الطریقة

 

هر مرد که او پای درین راه افشرد

در شیشهٔ جام او چه صافی و چه دُرد

تا سر ننهی پای درین راه مِنه

کاین راه به بی سری به سر شاید برد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۷ - الطریقة

 

قومی هستند کز کله موزه کنند

قومی همه عمر در سر روزه کنند

قومی دگرند ازین همه نادرتر

هر شب به فلک روند و دریوزه کنند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۸ - الطریقة

 

اندر ره عشق یادگر سر ننهند

یا در ره بهبود قدم در ننهند

تا سر نکنی چو شمع در آتش گم

از نور تو را به سر بر افسر ننهند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۴۹ - الطریقة

 

مستان رهش تمام هشیار آیند

از غایت بی سری کله دار آیند

پادار به رنج اگر چه سرگردانی

سرگشته تر از من و تو بسیار آیند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۰ - الطریقة

 

چندان برو این ره که دوی برخیزد

ور هست دوی به رهروی برخیزد

تو او نشوی ولی اگر جهد کنی

جایی برسی کز تو توی برخیزد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۱ - الطریقة

 

هر مرغ دلی که پر بدو باز کند

در اوج هوای عشق پرواز کند

یک دم تو بدوز دیدهٔ خود از خود

تا نور جلال دیده ات باز کند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۲ - الطریقة

 

هر دل شده ای چهره به خون می شوید

هر غمزده ای ترانه ای می گوید

در هر راهی که رهروی می پوید

چون نیک نگه کنم تو را می جوید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۳ - الطریقة

 

یک ذرّه غمش به صد جهان نتوان داد

و اسرار بلاهاش به جان نتوان داد

اندر غم [او] سوختن و محو شدن

ذوقی است کز آن ذوق نشان نتوان داد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۴ - الطریقة

 

در عشق هزار جان و دل بس نکند

جان خود چه بود حدیث جان کس نکند

این راه کسی رود که در هر قدمی

صد جان بدهد که روی وا پس نکند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۵ - الطریقة

 

سودای توم سر به جهان اندر داد

نه مست و نه هشیار و نه غمگین و نه شاد

سر در سر سودای تو خواهم کردن

صد چون سر من فدای سودای تو باد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۶ - الطریقة

 

در راه طلب رسیده ای می باید

دامن زجهان کشیده ای می باید

بینایی خویش را دوا کن ورنه

عالم همه اوست دیده ای می باید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۷ - الطریقة

 

هر دل که به کوی دوست منزل دارد

مقصود خود از دو کون حاصل دارد

از حلقهٔ خاص عشق آن کس باشد

کاوچتر به زیر علَم دل دارد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۸ - الطریقة

 

لافی زدم ای دوست زراه پندار

کز پای درآیم زغمت دست بدار

راه غم تو به پای من یافته نیست

زنهار که من دروغ گفتم زنهار

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۵۹ - الطریقة

 

دل در هوس تو چون بجنباند سر

با باد هوای تو کرا ماند سر

گر هر نفسی سری بخواهند از من

خاکش بر سر هرک بگرداند سر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۶۰ - الطریقة

 

خواهی که به سوی حضرتش یابی بار

بردارم من از دل و جانت این بار

در راه طلب خاک کِه و مِه می باش

شیخی و رئیسی و امیری بگذار

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۸
sunny dark_mode