گنجور

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۲

 

نسیما گرفتند ره بر در آن سرو دلجویت

بگو ای زمره شیر افکنان نخجیر آهویت

ز طول مدت هجران و شام محنت دوری

تو مانی زنده، خالد گشت قربان دو ابرویت

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۳

 

خورد در نافه خون مشک ختن از رشک گیسویش

نهد سروسهی سر در قدم از قد دلجویش

اگر زاهد به خواب آن شوخ را بیند یقین دانم

نسازد سجده را هرگز به جز محراب ابرویش

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۴

 

واله شوق جمال دوستان

بی نصیب از گشت باغ و بوستان

بنده وامانده از وصل حبیب

خالد درمانده در هندوستان

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۵

 

سلامی جان‌فزا چون نشئه می

تحیاتی فزون‌تر زان پیاپی

بر آن نو باوه باغ جوانی

که باشد زهر بی‌او زندگانی

خالد نقشبندی
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۶

 

قاضئی مانند ملا مصطفی در سرزمین

نیست، قاضی خود بود چون دیگران شاهد بر این

می‌ستاند تا نبیند نان او هرگز به خواب

خواب مستی از دو چشم دلبران نازنین

خالد نقشبندی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode