گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۱

 

دلم ز چشمه آیینه تا وضو نکند

چو شانه دست به آن زلف مشکبو نکند

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۲

 

میکشان در بزم وصلت باده چون قسمت کنند

کاسه چشم مرا پیمانه حسرت کنند

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۳

 

شبی که ابر سیه، ماه را نقاب شود

نقاب خویش برافکن که ماهتاب شود

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۴

 

داغم که سر زلف توام زود شد از کف

آتش به دلم در زد و چون دود شد از کف

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۵

 

از بس که بی نصیب در ایام پیری ام

دارد عصا مضایقه در دستگیری ام

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۶

 

ستم کردم به خود کاین نفس بدخو را خورش دادم

ز بی عقلی، تمام عمر دشمن پرورش دادم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۷

 

ز بس نومیدم از بیداد گردون

به کامم گشت و من باور ندارم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۸

 

رخ نیفروخته در بزم، خراب تو شدم

پیش ازان دم که خوری باده، کباب تو شدم

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۹

 

چو نی باید درین باغ فنا دایم کمربستن

کمر تا می گشایی، بایدت بار سفر بستن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۰

 

به شاخ گل تواند بلبل ما آشیان بستن

اگر چون دسته گل، دست گلچین را توان بستن

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۱

 

شد عیان بر همه کس بی سروسامانی من

چون سرزلف، مثل گشت پریشانی من

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲

 

ناز بر اغیار کرد، من چه بنازم به او؟

او که نسازد به من، من چه بسازم به او؟

طغرای مشهدی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode