گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۸۱

 

هر کس به جست و جویی هر گوشه گفت و گویی

در پرده وصالش کس ره نبرده بویی

یک چند بت شکستند یک چند بت پرستند

در هر سری هوایی ما را هوای رویی

جایی که حاضر آید خوبان هر دو عالم

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۸۲

 

نگارا! با هواداران ز بیزاری چه می‌گویی

چو زلفت با گرفتاران چه سر داری، چه می‌گویی

مرا گفتی به دشواری بده جان در فراق من

سخن گفتی و جان دادم به دشواری چه می‌گویی

مرا گفتی که احوالت ز زاری نیک خواهد شد

[...]

جلال عضد
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵