گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷

 

بررهگذر نفحهٔ یار است دل ما

خرّم تر از ایام بهار است دل ما

از غیب رسد قافلهٔ تازه بتازه

آن قافله را راهگذار است دل ما

روشنتر از آئینه و آب و مه و مهر است

[...]

فیض کاشانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

ویرانهٔ آن گنج نهان است دل ما

گنجینهٔ سر دو جهان است دل ما

تا گشته خریدار تو ای گوهر مقصود

فارغ ز غم سود و زیانست دل ما

احوالی از او پرس که اندر خم زلفت

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode