گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۱

 

گفتی که بترسد ز همه خلق سنایی

پاسخ شنو ار چند نه‌ای در خور پاسخ

جغد ار که بترسد بنترسد ز پی جنس

آن مرغ که دارند شهانش همه فرخ

آن مست ز مستی بنترسد نه ز مردی

[...]

سنایی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

هر لحظه نمایی به لباس دگرم رخ

گاه از بت فرخار و گه از لعبت خلخ

هر جا که کنی جلوه بود اهل نظر را

دیدار تو فرخنده و رخسار تو فرخ

اطوار ظهور تو بود ظاهر و باطن

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode