گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۶۵

 

ای در دو نفس صد گنه از من دیده

وز فضل و کرم پردهٔ من ندریده

وای من بتر از هر چه به عالم بتر است

وای تو به تو از من بتر آمرزیده

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۴۵

 

کردم نظری به سوی او دزدیده

نادیده ستد جان و دلم را دیده

مسکین باشد کسی که بیند رویش

وانگه نشود زعشق او شوریده

اوحدالدین کرمانی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰۳

 

ای بی‌ادبانه من ز تو نالیده

غیرت بشنیده گوش من مالیده

جایی بروم ناله کن دزدیده

آنجا که نه دل بوی برد نی دیده

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱۰

 

ای سرو ز قامت تو قد دزدیده

گل پیش رخ تو پیرهن بدریده

بردار یکی آینه از بهر خدای

تا همچو خودی شنیده‌ای یا دیده

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲۶

 

دی از سر سودای تو من شوریده

رفتم به چمن جامه چو گل بدریده

از جمله خوشیهای بهارم بی‌تو

جز آب روان نیامد اندر دیده

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲۹

 

سه چیز ز من ربوده‌ای بگزیده

صبر از دل و رنگ از رخ و خواب از دیده

چابک دستی که دست و بازوت درست

تصویر عقول چون تو نازائیده

مولانا
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

دستش گل داغ از جگر ما چیده

یا ماه به دیده دست او مالیده

یا مهر سیاه‌پوش گردیده چو داغ

و آنگه به نیاز دست او بوسیده

فصیحی هروی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۰

 

ای همچو خرد در همه فن سنجیده

نام تو کس از من به بدی نشنیده

دشنام نویسی تو و من همچو دعا

برخوانم و بوسم و نهم بر دیده

قدسی مشهدی
 

سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

ساقی آورد ساغری بگزیده

گفتا که بگیر ای ز من رنجیده

بگرفتم و نوشیدم و از خود رفتم

برخاسته و نشسته و خوابیده

سعیدا
 
 
sunny dark_mode