عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۴
آن دل که سراسیمهٔ عالم بودی
یک ذرّه ندید از همه عالم سودی
هر سودایی که بود بسیار بپخت
حاصل نامد زان همه سودا دودی

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۱
دیروز که در سرای عالی بودیرمزی گفتی اشارتی فرمودی
گر هست بده ورنه در آن بند مباشانگار که از من این سخن نشنودی

رشیدالدین وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۴۰ - در شکوه
عدل تو اگر چهره بما بنمودی
ور چشم عنایتت نظر فرمودی
این جور ، که رفت بر تنم ، کی رفتی ؟
وین رنج ، که هست بر دلم ، کی بودی؟

کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۱
گر دوش بتم تالۀ من بشنودی
با سنگ دلی بر دل من بخشودی
وانچ از غم او کشید این سوخته دل
گر خود شب دوشینه بدی بس بودی
