عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۷۳
بر چهرۀ خوبت آفرین کرده کسی
کس با تو شود ازین جهان دسترسی
گر میزنم از آتش عشقت نفسی
تا سوخته در جهان نمانند بسی
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۶۱
از کبر مدار هیچ در دل هوسی
کز کبر به جایی نرسیدست کسی
چون زلف بتان شکستگی عادت کن
تا صید کنی هزار دل در نفسی
ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۶۲
ای در سر هر کس از خیالت هوسی
بی یاد تو برنیاید از من نفسی
مفروش مرا بهیچ و آزاد مکن
من خواجه یکی دارم و تو بنده بسی
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۱
بی آنکه ز من بتو بدی گفت کسی
بر کشتن من چه تیز کردی هوسی؟
زین کار همی نیایدم باک بسی
صد کشته چو من به که تو غمگین نفسی
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۲
تا بنده شد از هوا قرین هوسی
جز ناله ز بنده بر نیاید نفسی
فریاد رسم نیست بغیر از تو کسی
فریاد ز دست چون تو فریاد رسی
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳
دردا و دریغا که چنین در هوسی
کردیم تن عزیز خس بهر خسی
زهر غم روزگار خوردیم بسی
از دست دل خویش ، نه از دست کسی
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴
من عاشق تو ، نه بر توام دسترسی
وآنگه شب و روز بوده در دست خسی
کار من و تو چو بنگرد ژرف کسی
صد عالم محنتست در هر نفسی
ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵
می کوشیدیم کز تو سازیم کسی
نتوانستیم و جهد کردیم بسی
سروی نتوان ساخت به حیلت ز خسی
تو در هوسی بدی و ما در هوسی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۵
امید به زندگانیم نیست بسی
منصور سعید را بگویید کسی
هستت به خلاص عمر من دست رسی
کز جان رمقی مانده ست از تن نفسی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۷
در هجر تو گر دلم گراید به خسی
در بر نگذارمش که سازم هوسی
ور دیده نگه کند به دیدار کسی
در سر نگذارمش که ماند نفسی
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
ای تهمت من کشیده از خلق بسی
نابوده مرا بوصل تو دسترسی
چون در سرم افتاد ز عشقت هوسی
تا سر ننهم ترا نمانم بکسی
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۸
ای نوبت تو گذشته از چرخ بسی
بینوبت تو مباد عالم نفسی
آوازهٔ نوبتت به هر کس برساد
لیکن مرساد از تو نوبت به کسی
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۹
دی درویشی به راز با همنفسی
میگفت کریم در جهان مانده کسی
از گوشهٔ چرخ هاتفی گفت خموش
بوطالب نعمه را بقا باد بسی
حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة و العشرون - فی المعزم
تا بر سر سودا و طریق هوسی
گر باد شوی بگرد ما در نرسی
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱- سورة الفاتحة » النوبة الثالثة
جز خدمت روی تو ندارم هوسی
من بی تو نخواهم که بر آرم نفسی
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۸
از کبر مدار در دل خود هوسی
کز کبر به جائی نرسیده است کسی
چون زلف بتان شکستگی پیدا کن
تا صید کنی هزار دل هر نفسی
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵
از کبر مدار هیج در سر هوسی
کز کبر به جایی نرسیده است کسی
چون زلف بتان شکستگی عادت کن
تا دل ببری هزار، در هر نفسی
عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۲۷
المنة للّه که نیم هر نفسی
مشغول، چو خلقِ بیخبر، در هوسی
گر خصم شود هر دو جهانم ندهم
با «دانمِ» خود «ندانمِ» هیچ کسی
عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۸۹
نقدی که مراست قیمتش هست بسی
آنجا نرسد هیچ گدایی نفسی
گر هر دو جهان خصم من آیند به حکم
هرگز نرسد به نقد من دست کسی
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۹
ای بلبل روح چند باشی مگسی
پَر باز کُن و به عرش رو در نَفَسی
تا کی بستهٔ پالان آخر
پالان نتوان نهاد بر مرغ کسی