گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۹

 

از روی عتاب اگر چه گویی سردم

در صف بلا گرچه دهی ناوردم

روزی اگر از وفای تو برگردم

در مذهب و راه عاشقی نامردم

۲ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۰

 

بسیار ز عاشقیت غمها خوردم

در هجر بسی شب که به روز آوردم

رنج دل و خون دیده حاصل کردم

گر جان برم از دست تو مرد مردم

۲ بیت
سنایی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

گفتم که به مهر یار دل بسپردم

از هجر نگویم ار ساید خردم

این گفتم و چون فراق او روی نمود

بس گریه که من به خنده بیرون بردم

۲ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۳۴

 

در هر سخنی که سر بدان آوردم

تا سر ننهم دران سخن سرکردم

آخر چه دلی بود که آن خون نشود

دردش نکند این سخن پُر دردم

۲ بیت
عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۴

 

از عشق تو گرچه با دل پُر دردم

ممکن نبود کز در تو برگردم

تن دادم و [نیز] هرچه کردی کردم

گر برگردم ازین سخن نامردم

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۰

 

من دوش بآرزوی رویت هر دم

در رنگ گل و باده نگه می کردم

با ساغر و با رباب تا روز فراخ

بر یاد رخت می زدم و می خوردم

۲ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هشتم

 

بس کز غم عشق ماهرویی خوردم

خود را بمیان عشق در گم کردم

۱ بیت
نجم‌الدین رازی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲۶

 

از جوی خوشاب دوست آبی خوردم

خوش کردم و خوش خوردم و خوش آوردم

خود را بر جوش آسیابی کردم

تا آب حیات میرود میگردم

۲ بیت
مولانا
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰۶ - رباعی

 

جانا چو شبی با تو به روز آوردم

گر بی تو دمی برآورم نامردم

از مرگ نترسم پس از این کآب حیات

از چشمهٔ نوش لب لعلت خوردم

۲ بیت
حافظ
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۲۹

 

ای دل ز جفای او چو نالی هر دم

کز ناله بخاطرش نشیند گردم

در جان غم عشق او نهان باید داشت

تا بردگران عیان نگردد دردم

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۹- خلیفه اسدالله

 

شمعی که بسوخت جان غم پروردم

تا گفت که پروانه خویشت کردم

می میرم اگر نمی روم نزدیکش

میسوزم اگر بگرد او میگردم

۲ بیت
سام میرزا صفوی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

از بس که زالفت خسان خون خوردم

تنهایی را چو یاد کردم مردم

تا سایه بنا شدم بهر جا رفتم

با خود بختی سیه تر از شب بردم

۲ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

هر چند که سعی در رضایت کردم

حاصل نشد و فزود داغ و دردم

زین بس گیرم سنگ و زنم بر سینه

گیرم که دل تو را بدست آوردم

۲ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸

 

در راه طلب تمام دردم دردم

در ورزش فهم راز مردم مردم

گفتی که چرا نمیکنی در خود سیر

از من خبرت نبود کردم کردم

۲ بیت
فیض کاشانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶ - اسبیات

 

اسپی که به آب و علفش پروردم

شد از غم او زیاده بار دردم

یک سال بهار عمر صرفش کردم

از باغ بلند تا به شهر آوردم

۲ بیت
سیدای نسفی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۲ - خلیفه سلطان مازندرانی

 

حسن تو فزونست به گردت گردم

یا درد تو کش به خون دل پروردم

بی دردی باشد ار بگویم حسنت

بی انصافی است گر بگویم دردم

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۲۵ - چادر

 

در خدمت دوست چادری آوردم

وز شدت شرم آب رخ خود بردم

زیرا که سراپای مه روشن را

در ظلمت ابر تیره پنهان کردم

۲ بیت
ادیب الممالک