گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳

 

دادم به چشم او دل اندوه پیشه را

غافل که مست می شکند زود شیشه را

ای مدعی بکوش که محکم گرفته است

عشق همیشه، دامن حسن همیشه را

در بیستون به صورت شیرین نگاه کن

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۲

 

دل خود به خود شکسته شود عشق پیشه را

سنگ است در بغل می پر زور شیشه را

چشم بد ستاره به عاشق چه می کند؟

از کرم شب فروز چه غم شیر بیشه را؟

در ساز با خزان حوادث که همچو سرو

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

مپسند تشنه لب، دل اندوه پیشه را

یارب ز سنگ فتنه نگهدار شیشه را

ظاهر شدی به عالمیان، عجز کوهکن

گر می فتاد با دل ماکار، تیشه را

عشق است چاره هوس خام و پخته ام

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۴

 

مردان کنند خوش، غم و هجر همیشه را

آب بقاست آتش تب، شیر بیشه را

گر بحر ریزیش به گلو، العطش زند

جایی که نخل حرص فروبرد ریشه را

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode