×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۲
از دست دل بر آنم کز جان خود بشورم
بیرون جهم که باشد خون با گوزن و گورم
دیوانه ام من، ای دل، زان شمع یادم آور
کاتش زنم جهان را، ناگه اگر بشورم
ذوق خرد نجویم کز غم کشان عشقم
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۸
هر چند از وصالت ای آفتاب دورم
یکذره نیست هرگز در دوستی قصورم
چندان رخ تو دیدم کز دیده در دل آمد
اکنون بدیده دل می بینم و صبورم
در غیبت از خیالت جانم حضور دارد
[...]