گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۳

 

از خودگذشتگان را آیینه بی غبارست

پیوسته صاف باشد بحری که بی کنارست

دنیا طلب محال است در خاک و خون نغلطد

موج سراب این دشت شمشیر آبدارست

ته جرعه خزان است رنگ شکسته من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۴

 

از خود گذشتگان را آیینه بی غبارست

پیوسته صاف باشد بحری که بیکنارست

آن را که خلق خوش هست تنها نمی گذارند

کی بی حریف ماند رندی که خوش قمارست؟

با ناز برنیایند اهل نیاز هرگز

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۵

 

موج سراب دنیا، شمشیر آبدارست

آبش لعاب افعی، خارش زبان مارست

خمیازه نشاط است گلهای خنده رویش

سر جوش باده او ته جرعه خمارست

تاجش به دیده عقل کیلی است عمرپیما

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode