گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۲

 

بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد

بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد

معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد

شد جنگ و نظر آمد شد زهر و شکر آمد

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱

 

نومید مشو جانا کاومید پدید آمد

اومید همه جان‌ها از غیب رسید آمد

نومید مشو گرچه مریم بشد از دستت

کان نور که عیسی را بر چرخ کشید آمد

نومید مشو ای جان در ظلمت این زندان

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲

 

عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد

برگیر و دهل می‌زن کان ماه پدید آمد

عید آمد ای مجنون غلغل شنو از گردون

کان معتمد سدره از عرش مجید آمد

عید آمد ره جویان رقصان و غزل گویان

[...]

مولانا
 
 
sunny dark_mode