گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

با تو هوس گلزار حیف است که در آن رخسار

با شمع شبستان به نه با گل بستانی

اول ورق حسن است هشیاری و دانایی

آخر سبق عشق است بیهوشی و نادانی

نومید نباید بود از دوست بدشواری

[...]

نشاط اصفهانی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱۰ - وله ایضاً

 

ای زلف نگار من از بس که پریشانی

سرتا به قدم مانا سامان مرا مانی

چون زنگیکی عریان زانو به زنخ برده

در تابش مهر اندر بنشسته و عریانی

هندو چو سپارد جان در آذرش اندازند

[...]

قاآنی
 

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

در دل متجلی شد آن دلبر روحانی

خورشید ازل سر زد زین مشرق نورانی

مفتاح شهود آمد سر حلقه جود آمد

سلطان وجود آمد در عالم امکانی

شهباز الوهیت یعنی دل صاحبدل

[...]

صفای اصفهانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴

 

ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

عید رمضان آمد بافره یزدانی

آواز جرس برخواست از قافله طاعت

وین قافله را توحید کرده است شتربانی

این قافله محفوظ است از نعمت جاویدان

[...]

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۹ - گلچین جهانبانی

 

قبلهٔ ادب و عشقست گلچین جهانبانی

گل‌چین ز ادب ای دل هرچندکه بتوانی

دیدم چمنی خندان‌، پر لاله و پر ریحان

بر شاخ گلش مرغان‌، هرسو به غزلخوانی

بشکفته گل اندرگل‌، کاکل زده درکاکل

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

آخر زغم عشقت ای طفل دبستانی

رفتم من از این عالم‌، عالم به تو ارزانی

عشق من و تو ای ماه بیرون ز شگفتی نیست

من پیر جهان‌دیده‌، تو طفل دبستانی

نشگفت گر از مجنون در عشق شوم افزون

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » دیگر سروده‌ها » شمارهٔ ۲۱

 

پرد ز افق بر چرخ فواره خون هر روز

تا غوطه زند خورشید از خون خیابانی

فرخی یزدی
 

رهی معیری » غزلها - جلد اول » شاهد افلاکی

 

چون زلف توام جانا در عین پریشانی

چون باد سحرگاهم در بی‌سروسامانی

من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم

تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم

[...]

رهی معیری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode