گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۵

 

گر ماه شب افروزان روپوش روا دارد

گیرم که بپوشد رو بو را چه دوا دارد

گر نیز بپوشد رو ور نیز ببرد بو

از خنبش روحانی صد گونه گوا دارد

آن مه چو گریزانه آید سپس خانه

[...]

مولانا
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۱

 

هر جا که دکانداریست او مایه ز ما دارد

خود مفلس بازاری سرمایه کجا دارد

گر درد دلی داری از خود بطلب درمان

زیرا که چنان دردی با خویش دوا دارد

دل زنده بود جاوید گر کشته شود در عشق

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
sunny dark_mode