گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

تا مادرتان گفت که من بچه بزادم

از بهر شما من به نگهداشت فتادم

قفلی به در باغ شما بر بنهادم

درهای شما هفته به هفته نگشادم

منوچهری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰

 

دردا و دریغا که دل از دست بدادم

واندر غم و اندیشه و تیمار فتادم

آبی که مرا نزد بزرگان جهان بود

خوش خوش همه بر باد غم عشق تو دادم

با وصل تو نابوده هنوزم سر و کاری

[...]

انوری
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۷۸

 

باز از چمن غیب برآورد صبا دم

ساقی منشین خیز و بده جام دمادم

در جام صفاهاست که بی‌جام جهان‌تاب

کی صبح برآرد ز سر صدق و صفا دم

من می خورم و جرعه بدین دخمه فشانم

[...]

جلال عضد
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵

 

بیقدر نخواهم شد اگر خاک نهادم

خارم منگر ذره خورشید نژادم

از هستیم ار نیست نشان، نام بجا هست

در نزد شب و روز جهان نقش زیادم

جنس من و بازار رواج این چه خیالست

[...]

کلیم
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۵

 

چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم

از چار جهت بسته فلک راه گشادم

آب گهرم ساخته باگرد یتیمی

جنس هنرم، در همه بازار کسادم

ممنون نبود شمع من از دست حمایت

[...]

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode