گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

ای مرهم هر سینه مجروح لب تو

فرسوده قدم های دلم در طلب تو

گُم کرد سر رشته تدبیر دلم باز

در طره ی سر گمشده بلعجب تو

چون تار طراز است شب و روز تن من

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۶

 

هرچند که دیدم همه جور و ستم از تو

بازآ که گناه از من و لطف و کرم از تو

پیش آ قدمی تا بسپارم بتو جان را

جان باختن از جانب من یک قدم از تو

خورشید جهانی تو و ما سوخته حالان

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode