گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۶

 

دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد

بر هیچ منه دل که بقا هیچ ندارد

ساقی می نوشین منه از دست که دوران

در جام بجز زهر بلا هیچ ندارد

خورشید من از لطف سراسر همه مهر است

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴۲

 

طفل است وغم ناله ما هیچ ندارد

این غنچه سر وبرگ صبا هیچ ندارد

پیداست ز هر قطره شبنم که درین باغ

عشقی که هوایی است بقا هیچ ندارد

گفتم به تهیدستی امید ببخشای

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode