گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

یک نیم دلم کلبچه یک نیم کباب

یک نیمه در آتش و دگر نیمه در آب

مسکین دل من خراب کردی بعذاب

اکنون تو همی خراج خواهی ز خراب

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

ز آن سوزد چشم تو و زآن ریزد آب

کاندر ابرو بخفته بد مست خراب

ابروی تو محراب بسوزد به عذاب

هر مست که او بخسبد اندر محراب

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

ساقی که به دست من دهد جام شراب

از می کنمش تهی و از دیده پر آب

می خوردن من درین غمان هست ثواب

گر درد کم آگاه بود مرد خراب

مسعود سعد سلمان
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۰

 

* چندان بخورم شراب، کاین بوی شراب

آید ز تُراب، چون روم زیرِ تُراب،

گر بر سر خاک من رسد مَخموری،

از بوی شراب من شود مست و خراب.

خیام
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

زان سوزد چشم تو زان ریزد آب

کاندر ابروت خفته بد مست و خراب

ابروی تو محراب و بسوزد به عذاب

هر مست که او بخسبد اندر محراب

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶

 

با دل گفتم: چگونه‌ای، داد جواب

من بر سر آتش و تو سر بر سر آب

ناخورده ز وصل دوست یک جام شراب

افتاده چنین که بینیم مست و خراب

سنایی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

ای چشم من از نقش رخت دفتر آب

آورده غمت راز دلم برسر آب

من سوخته ام تو آب داری آری

جان را از فراتش بود و گل بر آب؟

سید حسن غزنوی
 

سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب

صاحب‌نظران تشنه و وصل تو سراب

مانند تو آدمی در آباد و خراب

باشد که در آیینه توان دید و در آب

سعدی
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

بوی گل رز کرد مرا مست و خراب

نوباوه گلی کرد به صد دست در آب

در کشتی می نشین که طوفان ورع

بسیار محیط عقل کردست مراب

حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

گر از روی تو افتد عکس بر آب

شود جانرا مصور چهره در آب

ترا تا دیدم از جمع لطیفان

نیاید هیچ در چشمم مگر آب

ز مهر عارضت چشمم پر آبست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

دل ز آتش هجرانت کبابست کباب

جان هم ز خراج و غم خرابست خراب

با هر که شراب وعده وصل دهی

چون در نگری جمله سرابست سراب

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

ای ز آتش سودات دل اندر تب و تاب

وی عالم خاکیم ز عشق تو خراب

دارم ز غمت مردم چشمی چو حباب

دائم ز هوا خیمه زده بر سر آب

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

ای قصر مودّت بوجود تو خراب

ما تشنه وجود بی وجود تو سراب

وی فرج زن تو همچو حمام رضی

پر موی و فراخ و گنده و سرد و پر آب

خواجوی کرمانی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

اشک آمده مصدر اثر در همه باب

خوش منت‌هاست بر سر از چشم پر آب

تا گریه بود، پی سخن گم نشود

در گل نشود نقش پی از باد خراب

قدسی مشهدی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

از جام رقیب تا شدی مست و خراب

گردیده از این مگر که زد غیر بر آب

بردیده من ز اشک چو ساغر می

لبریز دلم ز خون چو مینای شراب

مشتاق اصفهانی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

در دیدهٔ هر که شق کند پردهٔ خواب

سرتاسر آفاق بود موج سراب

ساقی، قدحی در ده از آن بادهٔ ناب

سرّ دو جهان بشنو ازین مست خراب

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode