گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۱

 

ای ذات تو در صفات اعیان ساری

اوصاف تو در صفاتشان متواری

وصف تو چو ذات مطلقست اما نیست

در ضمن مظاهر از تقید عاری

۲ بیت
ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۲

 

عالم بود ار نه‌ای ز عبرت عاری

نهری جاری به طورهای طاری

وندر همه طورهای نهر جاری

سِرّیست حقیقة‌الحقایق ساری

۲ بیت
ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵۳

 

یا رب یا رب کریمی و غفاری

رحمان و رحیم و راحم و ستاری

خواهم که به رحمت خداوندی خویش

این بندهٔ شرمنده فرو نگذاری

۲ بیت
ابوسعید ابوالخیر
 

خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۹۶

 

من پندارم که هستم اندر کاریی

ای بر سر پنداشت چو من بسیاری

اکنون که نماند با توام بازاریی

در دیده پنداشت زدم مسماری

۲ بیت
خواجه عبدالله انصاری
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۹۸

 

از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری

در تیره شب از دیده سبل برداری

بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری

کیمخت زمین بماه نو بنگاری

۲ بیت
ازرقی هروی
 

عنصرالمعالی » قابوس‌نامه » باب ششم: اندر فروتنی و افزونی هنر

 

ما را صنما بدی همی پیش آری

وز ما تو چرا امید نیکی داری

رو رو جانا غلط همی پنداری

گندم نتوان درود چون جو کاری

۲ بیت
عنصرالمعالی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

عشق آتشی افروخت که از بسیاری

در دوزخم افکند همی پنداری

دل سوخته بودی به هزاران زاری

گر آب دو چشم من نکردی یاری

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۰

 

آمد بر من خیال زیبا یاری

گفتم به سلامتت بدیدم باری

تو نیز بدین سمج بدیدی آری

شیری شده حلقه بر دو پایش ماری

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹

 

از کوزه‌گری کوزه خریدم باری

آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری

شاهی بودم که جام زرینم بود

اکنون شده‌ام کوزه هر خماری

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷

 

هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری

تا چند کنی بر گِل مردم خواری؟

انگشت فریدون و کف کی‌خسرو

بر چرخ نهاده‌ای، چه می‌پنداری؟

۲ بیت
خیام
 

خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۷۰

 

* هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری،

تا چند کنی بر گِل مردم خواری؟

انگشتِ فریدون و کَفِ کیخسرو،

برچرخ نهاده‌ای، چه می‌پنداری؟

۲ بیت
خیام
 

خیام » رباعیات خیام به پژوهش سیدعلی میرافضلی » رباعیات محتمل » شمارهٔ ۴۶

 

چون فارغی ای ‌دوست ز هر اسراری

چندین چه خوری بیهُده هر تیماری؟

چون می‌نرود به اختیارت کاری

خوش باش در این نفس که هستی، باری

۲ بیت
خیام
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۶

 

ای دل منیوش از آن صنم دلداری

بیهوده مفرسای تن اندر خواری

کان ماه ستمگاره ز درد و غم تو

فارغ‌تر از آنست که می‌پنداری

۲ بیت
سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۸

 

ای دل بنشین به عافیت کو داری

تا باز نیفکنی مرا در کاری

از تلخی عیش اگر ترا سیری نیست

من سیر شدم ز جان شیرین باری

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۹

 

مسعود قزل مست نه‌ای هشیاری

یک دم چه بود که مطربی بگذاری

زر بستانی ازارکی برداری

ما را گل و باقلی و ریواس آری

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۰

 

گفتی که به هر قطعه مرا هر باری

از خواجه به تازگی برآید کاری

دوران شماست ای برادر آری

ما را به سه چار و پنج خدمت داری

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۱

 

ای دل به غم عشق بدین دشواری

آسان آسان پرده مگر برداری

ور هست وگر نیست به کامت باری

آن دم که به کام دل یاری یاری

۲ بیت
انوری
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

ای موی سپید! اگر شبی با یاری

بنشینم و از عیش بر آید کاری

صد عذر نهم گر بودش آزاری

این جور ترا چه عذر سازم باری

۲ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۳

 

مر موی تو را چه بود بی آزاری

برخاستن از سر چو تو دلداری

من بنده اگر موی شوم در غم تو

هرگز ز سر تو برنخیزم باری

۲ بیت
مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۵۰

 

چون در دلت آن بود که گیری یاری

برگردی ازین دل شده بی آزاری

چون روز وداع بود بایستی گفت

تا سیر ترت دیده بدیدی باری

۲ بیت
مهستی گنجوی
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۰