گنجور

 
۱
۶
۷
۸
۹
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

بحریم درین راه همه تن پاییم

ابریم و به پای اشک ره پیماییم

موجیم و ز آسیب گرانجانی خویش

عمریست که ته‌نشین این دریاییم

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

ماییم که جان در گرو صهباییم

بی باده چو باد خاک می‌پیماییم

ما را گویند باده تنها چه خوری

توفیق رفیق ماست کی تنهاییم

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

چشم شوخت ز رحم نشنید سخن

اینک بگرفتش حق خونهای کهن

باری تو به او بگو که ‌ای مایه ناز

شوخی اگرت امان دهد خون کم کن

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

آن قوم که هست در بلا مسکنشان

خون در دل عافیت کند شیونشان

کو تنگدلی که چون بنالد ریزد

خون جگر دو کون در دامنشان

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

زین بیش می فریب در جام مکن

دل را به غرور بی خودی خام مکن

خود در طلب خویشتنی سرگردان

بیهوده مرا به عشق بدنام مکن

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

از بس که به رسم دل بی‌حاصل من

شد دوست گزین غیردشمن دل من

بستم در دل بر رخ یادش که مباد

با غیر قدم نهد به سرمنزل من

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

ای واله طور جلوه نور ببین

عالم عالم ز نور معمور ببین

آشوب صدای «لن ترانی» است ز طور

بگذر از طور و نور بی طور ببین

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

آن شوخ که ماه راست زو نور جبین

شد خانه آفتاب ازو خانه زین

تا هست بنای خانه زین هرگز

مهمان نشدستش آفتابی به ازین

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

عمری بودم چون شب غم نامه سیاه

تا بو که رسم به وصل آن مه ناگاه

اکنون که به دیده کرد منزل آن ماه

همچون مژه در برون در ماند نگاه

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۰

 

ماییم و دل شکسته از خود رسته

پیمان وفا به هر دو عالم بسته

در مصر وفای ما دو چیزست که نیست

پیمان شکسته و دل نشکسته

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

دستش گل داغ از جگر ما چیده

یا ماه به دیده دست او مالیده

یا مهر سیاه‌پوش گردیده چو داغ

و آنگه به نیاز دست او بوسیده

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

دستی که همیشه بود در گردن تو

اکنون سوزد ز دوری دامن تو

تاری شده‌ام در آزروی تن تو

اما کو بخت تار پیراهن تو

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

بنشین و به طوف قفس از دام برو

منزل منزل سوی دلارام برو

زین عرصه که نقش قدم گمراهی‌ست

یک گام فرا برو و بی‌گام برو

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

موسی باش و شکفته از طور مشو

خرمن باش و به برق مسرور مشو

نوری به کف آر جان برو ساز نثار

پروانه شمعهای بی نور مشو

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۵

 

دلاکی گشت از سرم موی زدای

گردید ز اعجاز هنر سحر نمای

با استره ای که باد را نشکافد

هر موی مرا شکافت تا ناخن پای

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

ای از گل اشک گشته مژگان آرای

رو گریه به من گذار و تو خنده سرای

ور ذوق تماشای گرستن داری

یک شب چو نگه به سیر مژگان من آی

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

ای غم ز دلم چه شد زمانی بدر آی

گو از بن هر مویم جانی بدر آی

ای نیم نفس که در تنم محبوسی

آخر به بهانه فغانی بدر آی

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

ای غم ز دلم اگر توانی بدر آی

هر چند عزیزتر ز جانی بدر آی

تو گنج نه‌ای گنج فشانی تا چند

دلگیر درین خزانه مانی بدر آی

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

از عهد شکستن چو هوس نشکیبی

یک دم ز شکست عهد کس نشکیبی

عهد تو دل منست گویی کز ناز

گر نشکنیش نیم نفس نشکیبی

۲ بیت
فصیحی هروی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

ای عشق به تازه مرحمتها کردی

خود را و مرا گرم تمنا کردی

هر جرم که ما سیاهکاران کردیم

در آینه عفو تماشا کردی

۲ بیت
فصیحی هروی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
 
تعداد کل نتایج: ۱۶۹