گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۱

 

آواز در آمد بنگر یار منست

من خود دانم کرا غم کار منست

سیصد گل سرخ بر رخ یار منست

خیزم بچنم که گل چدن کار منست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۲

 

تا مهر ابوتراب دمساز منست

حیدر بجهان همدم و همراز منست

این هر دو جگر گوشه دو بالند مرا

مشکن بالم که وقت پرواز منست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۳

 

عشق تو بلای دل درویش منست

بیگانه نمی‌شود مگر خویش منست

خواهم سفری کنم ز غم بگریزم

منزل منزل غم تو در پیش منست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۴

 

از گل طبقی نهاده کین روی منست

وز شب گرهی فگنده کین موی منست

صد نافه بباد داده کین بوی منست

و آتش بجهان در زده کین خوی منست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۵

 

آنرا که فنا شیوه و فقر آیینست

نه کشف یقین نه معرفت نه دینست

رفت او زمیان همین خدا ماند خدا

الفقر اذا تم هو الله اینست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۶

 

دنیا به مثل چو کوزهٔ زرین است

گه آب در او تلخ و گهی شیرین است

تو غره مشو که عمر من چندین است

کاین اسب عمل مدام زیر زین است

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۷

 

دردیکه ز من جان بستاند اینست

عشقی که کسش چاره نداند اینست

چشمی که همیشه خون فشاند اینست

آنشب که به روزم نرساند اینست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۸

 

ایزد که جهان به قبضهٔ قدرت اوست

دادست ترا دو چیز کان هر دو نکوست

هم سیرت آنکه دوست داری کس را

هم صورت آنکه کس ترا دارد دوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۹

 

چشمی دارم همه پر از دیدن دوست

با دیده مرا خوشست چون دوست دروست

از دیده و دوست فرق کردن نتوان

یا اوست درون دیده یا دیده خود اوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۰

 

دنیا به جوی وفا ندارد ای دوست

هر لحظه هزار مغز سرگشتهٔ اوست

میدان که خدای دشمنش میدارد

گر دشمن حق نه‌ای چرا داری دوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۱

 

شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست

هم بر سر گریه‌ای که چشمم را خوست

از خون دلم هر مژه‌ای پنداری

سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۲

 

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجودم همگی دوست گرفت

نامیست ز من بر من و باقی همه اوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۳

 

غازی بره شهادت اندر تک و پوست

غافل که شهید عشق فاضلتر ازوست

فردای قیامت این بدان کی ماند

کان کشتهٔ دشمنست و این کشتهٔ دوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۴

 

هر چند که آدمی ملک سیرت و خوست

بد گر نبود به دشمن خود نیکوست

دیوانه دل کسیست کین عادت اوست

کو دشمن جان خویش میدارد دوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۵

 

آنرا که حلال زادگی عادت و خوست

عیب همه مردمان به چشمش نیکوست

معیوب همه عیب کسان می‌نگرد

از کوزه همان برون تراود که دروست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۶

 

عالم به خروش لااله الا هوست

عاقل بگمان که دشمنست این یا دوست

دریا به وجود خویش موجی دارد

خس پندارد که این کشاکش با اوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۷

 

عنبر زلفی که ماه در چنبر اوست

شیرین سخنی که شهد در شکر اوست

زان چندان بار نامه کاندر سر اوست

فرمانده روزگار فرمانبر اوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۸

 

عقرب سر زلف یار و مه پیکر اوست

با این همه کبر و ناز کاندر سر اوست

شیرین دهنی و شهد در شکر اوست

فرمانده روزگار فرمانبر اوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۱۹

 

زآن می خوردم که روح پیمانهٔ اوست

زآن مست شدم که عقل دیوانهٔ اوست

دودی به من آمد آتشی با من زد

زآن شمع که آفتاب پروانهٔ اوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۲۰

 

آن مه که وفا و حسن سرمایهٔ اوست

اوج فلک حسن کمین پایهٔ اوست

خورشید رخش نگر و گر نتوانی

آن زلف سیه نگر که همسایهٔ اوست

ابوسعید ابوالخیر
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۳۷
sunny dark_mode