گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

گازُر بچه‌ای به روی رَخشان خورشید

دو چشم من آب گیر دارد جاوید

زیرا که به آب است و به خورشید امید

مر گازر را تا بشود جامه سپید

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

 

درزی بچه در رنگ رزی آویزد

تا نام سپید کاریش برخیزد

آوخ چه بلا و رستخیز انگیزد

کان یار سپید کار رنگ آمیزد

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

 

ای نیم حلالزاده نیم خشوک

چون کعب کژی اسب تو حک هر لولوک

با تو بقمار بر نیایم بحدوک

بر تو بر من سر بسر توک بتوک

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

ای هجو مهی بار بداد برد خسوک

بر چو ماری و چو ماهی همه سوک

شست طلب ترا شکستم حم و لوک

جای تو در آب تیره باد و گل سوک

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

بو نصر طبیب اگر دهی خمرا زود

گردد ز تو مریم و مسیحا خشنود

بفرست شراب تلخ بل تلخی از آنک

تا سال دگر رنج نخواهمت نمود

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

هم خانه سرست و سوزنی خر بنده

هست از خر و خر بنده جهان پرخنده

امشب یکتا کردم و فردا من و خر

کاه و جو هجو و آخر آگنده

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

 

در هجو من ای قوامی فرزانه

گر ماز شدی تا بسر خمخانه

من سوزنیم گنگ و نر و دیوانه

بندم و تیر هر دو از یکنانه

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

محمود جمال دین که با دوشمن و دوست

بر وعده تو خلاف را ناید پوست

آن وعده گندم تو امروز ایدوست

احسان کن و چون وعده برون آی زپوست

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۸

 

ایشاه جهاندار، جهاندار نژاد

مرملک ترا ز خاک نصرت بنیاد

عالم چو ز آب دولتت شد آباد

شد دولت ملک ملک ناصر برباد

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

ای حضرت تو شده پر از آب از تو

جامع شده تا نبرد محراب از تو

چیزی که پدید شد درین باب از تو

پذرفته کناد ایزد وهاب از تو

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵۰

 

ای همچو محمد و حسن با تمیز

فرزند حسن را چو پدر دار عزیز

تا او پسر خویش بنام تو کند

او را چو محمد و حسن دارد نیز

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

همت مکن ای نظامی پست بلند

بر طاق زراندود خود از خیره مخند

گل چنبر موسی مامیست ای کل رند

کز کردن تو رهاند و بر اسب افکند

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

 

ای واعجبی سدیدک فلسفه گوی

چون گربه صندل آمد از خانه بکوی

بر تیزگه تاز نهادم دم و روی

یعنی که بتیز فرق کن مو از موی

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵۳

 

بر شاعر تاز زیر خسب حین روب

لت کوب خوهم کرد برآرم آشوب

خیزد بمیانجی از میان پایم چوب

کاین کوفته مرا بمن بخش و مکوب

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

چون ماده خران شلف موبدبگری

میرفت و پسر داشت خبر زان معنی

دست پدرش بریده و طاقت نه

تا باز کشیدی آن حلب را رز پی

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

ای از خر دجال بسی یافته بهر

یک گوش بر دست او و یک گوش بنهر

خر زهره و هم بحنه تا از تو بقهر

خرمهره جدا کنم چو خر زهره ز زهر

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵۶

 

روحی بجز مرثیه گوی من شد

بگریست بر آنکه جان من از تن شد

...

... ن شد

سوزنی سمرقندی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode