گنجور

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱ - ابوسعید مهنه قُدِّسَ سِرُّه

 

در کوی خودم منزل و مأوا دادی

در بزم وصال خود مرا جا دادی

القصه به صد کرشمه و ناز مرا

عاشق کردی و سر به صحرا دادی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

دی آمدم و نیامد از من کاری

امروز ز من گرم نشد بازاری

فردا بروم بی خبر از اسراری

ناآمده به بودی ازین بسیاری

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

شرط است که چون مرد ره درد شوی

خاکی تر و ناچیزتر از گرد شوی

هرکو ز مراد کم شود مرد شود

بفکن الف مراد تا مرد شوی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

مست توام از باده و جام آزادم

صید توام از دانه و دام آزادم

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی

ورنه من از این هر دو مقام آزادم

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

آنجا که عنایت خدایی باشد

عشق آخر کار پارسایی باشد

وان جای که قهر کبریایی باشد

سجاده نشین کلیسیایی باشد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

گر در ره شهرت و هوا خواهی رفت

از من خبرت که بینوا خواهی رفت

بنگر به کجایی ز کجا آمده‌ای

می‌دان که چه می‌کنی کجا خواهی رفت

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲ - انصاری هروی نَوَّرَ اللّهُ مضجعه

 

عیب است بزرگ، برکشیدن خود را

وز جملهٔ خلق، برگزیدن خود را

از مردمک دیده بباید آموخت

دیدن همه کس را و ندیدن خود را

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

چشمم، که سرشک لاله گون آورده

بر هر مژه قطره‌های خون آورده

نی نی به نظاره‌اش دل خون شده‌ام

از روزن دید سر برون آورده

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

تا یک سر موی از تو هستی باقی است

آیین دکان خودپرستی باقی است

گفتی بت پندار شکستم، رستم

آن بت که ز پندار برستی، باقی است

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

چون قدر به نیستی است هستی کم کن

هستی بت تست بت پرستی کم کن

از هستی و نیستی چو فارغ گشتی

می نوش شراب ذوق و مستی کم کن

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

با درد بساز چون دوای تو منم

در کس منگر که آشنای تو منم

گر بر سر کوی عشق ما کشته شوی

شکرانه بده که خونبهای تو منم

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش

چون رنده ز کار خویش بی بهره مباش

تعلیم زاره گیر در عقل معاش

چیزی سوی خود می‌کش و چیزی می‌پاش

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

عشق آینه‌ایست کاندرو زنگی نیست

با بی خبران در این سخن جنگی نیست

دانی که که را عشق، مسلم باشد

آن را که ز بدنام شدن ننگی نیست

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

یارم ز خرابات درآمد سرمست

مانند لب خویش می لعل به دست

گفتم صنما من از تو کی خواهم رست

گفتا نرهد هر آنکه در ما پیوست

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

گه ترک وجودغم فزاینده کنی

گه آرزوی حیات پاینده کنی

آیندهٔ عمر خواهی از رفته فزون

در رفته چه کردی که در آینده کنی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه

 

از خلق مخواه، ار ندهد سوخته شی

ور زانکه دهد به منت افروخته شی

از خالق خواه ار دهد اندوخته شی

ور می‌ندهد، بر درش آموخته شی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴ - امین بلیانی قُدِّسَ سِرُّه

 

ای دل پس زنجیر، چو دیوانه نشین

در دامن درد خویش مردانه نشین

زآمد شدن بیهده خود را پی کن

معشوق چو خانگی است در خانه نشین

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴ - امین بلیانی قُدِّسَ سِرُّه

 

من خار غمت به مردم دیده کشم

جور و ستمت با دل غمدیده کشم

وانگه که بمیرم رقم بندگیت

بر ذرّهٔ استخوان پوسیده کشم

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴ - امین بلیانی قُدِّسَ سِرُّه

 

آنان که فلک ز نور دهر آرایند

تا ظن نبری که باز نایند آیند

از دامن آفتاب تا جیب زمین

رسمی است که تا خدا نمیرد زایند

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵ - ابوالوفای خوارزمی

 

در سینه کسی که درد پنهانش نیست

چون زنده نماید او دل و جانش نیست

رو درد طلب که علت بی دردی

دردیست که هیچگونه درمانش نیست

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
۳
۴
۲۹
sunny dark_mode