گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۱

 

تا بود جوانی آتش جان افزای

جان باز چو پروانه بدم شیفته رای

مرد آتش و اوفتاد پروانه ز پای

خاکستر و خاک ماند از آن هر دو بجای

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۲

 

خاقانی اگر بسیج رفتن داری

در ره چو پیاده هفت مسکن داری

فرزین نتوانی شدن اندیشم از آنک

در راه بسی سپاه رهزن داری

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۳

 

ترسا صنمی کز پی هر غم‌خواری

بر هر در دیری زده دارد داری

ز آن زلف صلیب شکل دادی باری

یک موی کزو ببستمی زناری

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۴

 

عمرم همه ناکام شد از بیکاری

کارم همه ناساز شد از بی‌یاری

ای یار مگر تو کار من بگذاری

وی چرخ مگر تو عمر من باز آری

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۵

 

تا کی به هوس چون سگ تازی تازی

روباه صفت به حیله سازی سازی

از لهو و لعب نه‌ای دمی واقف خویش

ترسم که همه عمر به بازی بازی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۶

 

آن سنگ‌دلی و سیم دندان که بدی

ز آن خوشتری ای شوخ زبان دان که بدی

در کار توام هزار چندان که بدم

در خون منی هزار چندان که بدی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۷

 

خاقانی را طعنه زنی هرگاهی

کو طلبد به نجوید راهی

حقهٔ مرجان نشود هر ماهی

از پس نه ماه نزاید ماهی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۸

 

گر یک دو نفس بدزدم اندر ماهی

تا داد دلی بخواهم از دل‌خواهی

بینی فلک انگیخته لشکرگاهی

از غم رصدی نشانده بر هر راهی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۹

 

از بلبل گل پرست خوش سازتری

کبکی و ز دراج خوش آوازتری

در حسن ز طاووس سرافرازتری

وز قمری نغز گوی طنازتری

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۰

 

من بودم و آن نگار روحانی روی

افکنده در آن دو زلف چوگانی گوی

خصمان به در ایستاده خاقانی جوی

من در حرم وصال سبحانی گوی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۱

 

از گردون بر نتابم این بی‌آبی

خون شد دل و اشک آتشی سیمابی

روزی به سرشک و نالهٔ چون دولاب

آتش فکنم در فلک دولابی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۲

 

از عشق صلیب موی رومی رویی

ابخاز نشین گشتم و گرجی کویی

از بس که بگفتمش که مویی مویی

شد موی زبانم و زبان هر مویی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۳

 

خاقانی اگر شیوهٔ عشق آغازی

یارانت خسند با خسان چون سازی

تو چشمی اگر در تو خسی آویزد

چندان مژه برزن که برون اندازی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۴

 

تیمار جهان غصه خوری ارزد؟ نی

دیدار بتان نوحه‌گری ارزد؟ نی

بیچاره پیاده را که فرزین گردد

فرزین شدنش نگون سری ارزد؟ نی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵

 

گر کشتنیم چنان کش از بهر خدای

کز بنده شنوده باشی از روح افزای

زان میگون لب و زان مژهٔ جان فرسای

مستم کن و آنگه رگ جانم بگشای

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۶

 

هر نیمه شبم تبم مرتب بینی

ناخن چو فلک، عرق چو کوکب بینی

هر چاشتگهم کوفتهٔ تب بینی

از تب خالم آبله بر لب بین

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۷

 

بیدل نیمی گر به رخت بنگرمی

گمره نیمی گر به درت بگذرمی

غمخوار توام کاش تو را درخورمی

گر درخورمی تو را چرا غم خورمی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۸

 

سیمرغ وصالی ای بت عالی رای

دادی لقبم همای گیتی آرای

من فارغم از دانهٔ هرکس چو همای

تو نیز چو سیمرغ به کس رخ منمای

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۹

 

خاک شومی گرنه چنین خون خوریی

نازت برمی گرنه چنین کافریی

گر با دل من به دوستی درخوریی

زین دیده بران دیده گرامی‌تریی

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۰

 

خاقانی را همیشه بیغاره زنی

هم نیش به جان او چو جراره زنی

اندر غم تو دلم دو صد پاره شده است

صد شعله بر این دل دوصد پاره زنی

خاقانی
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
sunny dark_mode